خلاصه ماشینی:
"پس از آنکه روز عروسی برگزیده شد بر خانوادههای عروس و داماد جنب و جوش مخصوصی پدید می آید نخست چند زن از خانواده داماد که عبارتند از مادر و خواهرها و شاید هم تنی چند از خویشان دیگر نزدیک او به خانه عروس میروند و عروس را با گروهی از زنان خویشاوند او برای خرید به بازار میبرند، این خرید در بازار شهر کوچک اشنو انجام میگیرد و چند قواره پارچه لباسی و مقداری وسایل زینتی مانند گوشواره، زینت سر، گردنبند، دستبند که از طلا خواهد بود به پسند عروس برای او خریداری میشود.
/ گاهی چنین پیش می آید که خانه گنجایش همه مهمانان را ندارد در این صورت بیرون از خانه و در جای مناسبی یک چادر بزرگ و اگر چادر بزرگ هم نداشته باشند چندین چادر کوچک را طوری برپا می دارند که از مجموع آنها چادری وسیع و جادار به دست آید، آنگاه دورتادور این چادر یا تالار پذیرایی را به جای پشتی، رختخوابهایی که هر دست آن جداگانه در چادر شبی پیچیده شده است می گذارند.
آنگاه مقداری پول در دست از «برا زاو» پولی به نام «خرج مطبخ» میخواهد و پس از کمی چانه زدن و کم و زیاد کردن آنرا دریافت میدارد و از این پول مقداری به عروس میدهد و بقیه را میان خدمتگزاران خانه پخش میکند « برا زاوا » پس از پرداخت این پول همراه عروس در حالیکه دو زن زیر بازوان او را گرفته اند «و بربوک» و دو خدمتکار مرد نیز همراه او هستند برای رفتن به خانه داماد آهنگ خروج می کنند اما هنگامی که می خواهند از در بیرون بروند مردی که «درگر Dareger» (درگیر) نامیده میشود جلویشان را میگیرد."