چکیده:
خدیجه دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی نجیب زاده ای ثروتمند بود که در عصر جاهلیت ـ که زنان از شأن و منزلتی برخوردار نبودند و دختران بسیاری پس از تولد زنده به گور می گردیدند ـ به تجارت و امور بازرگانی مبادرت می کرد. وی با سرمایه ای که در اختیار داشت مردانی را استخدام نموده بود تا با سفر به مناطق دیگر به خرید و فروش کالاهای مورد نظر او بپردازند. او با کسانی که در امر تجارت به وی یاری می رساندند قراردادی به شکل مضاربه یا اجاره امضا می کرد. یکی از نام آشناترین مردان آن روزگار رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بود که به سبب ویژگی های برجسته اخلاقی مانند راست گویی و امانت داری زبانزد همگان بود و خدیجه نیز به شایستگی او ایمان داشت. بنابراین، برای اشتغال به امور بازرگانی به آن حضرت پیشنهاد داد و پیامبر نیز درخواست او را پذیرفت، و این سرآغازی برای مناسبات اقتصادی میان آنان گردید. پس از آن، پیامبر سفرهای تجارتی خود را آغاز کرد و بنا بر آنچه در منابع تاریخی به ثبت رسیده، میان او و خدیجه برای هر سفری قراردادی منعقد می شده است.
خلاصه ماشینی:
(دولابی، 1407، ص 47، ش 7) ـ و کان النبی(صلی الله علیه وآله) قد استأجرته خدیجة علی أن تعطیه بکرین و یسیرمع غلامها میسرة الی الشام; خدیجه، رسول خدا را استخدام کرد تا به همراه خدمتکار او میسره برای تجارت به شام سفر کند و در ازای آن، به او دو بچه شتر ]دستمزد[ بدهد.
(نیشابوری، 1406، ج 3، ص 182) رخدادها و وقایع پیش آمده در سفرهای بازرگانی در طی سفرهایی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای تجارت با سرمایه خدیجه انجام داد وقایعی رخ داده است که در برخی کتب تاریخ و سیره به طور مشروح بیان شده است و شرح تفصیلی آنها در پی خواهد آمد: 1.
]با خود[ گفت: خدا کند که نزد من و به خانه من درآید; ولی وقتی نزدیک شد دید او محمد(صلی الله علیه وآله) است، و آنگاه خدیجه را به سود فراوانی مژده داد.
در مورد آن ابر،وقتی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با خدیجه دختر خویلد قرارداد مضاربه بست و به سویشام سفر کرد، در حالی که فاصله میان مکه تا بیت المقدس یک ماه به طول می انجامید و آنان آن مسیر را در گرمای سوزان می پیمودند و گرمای آن دشت ها آنان را می آزرد، و گاه بادهای شدیدی وزیدن می گرفت و شن و خاک بر ایشان فرو می ریخت، در آن احوال بود که خدای متعال ابری فرستاد تا بر بالای سر رسول خدا سایه افکند; به طوری که با ایستادن آن حضرت، ابر نیز از حرکت می ایستاد و با حرکت او، حرکت می کرد.