چکیده:
در نوشتار حاضر،دلایل عقلی لزوم عصمت امام تبیین و تحلیل شده است.چکیده این دلایل به قرار زیر است. اساسیترین ملاک نیازمندی مؤمنان به امام،معصوم نبودن آنان است.هرگاه این ملاک در امام نیز نباشد،به امام دیگری نیاز خواهد بود و لازمه آن تسلسل محال است. شریعت اسلام،پس از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم،باید برای مکلفان حفظ و تبیین شود.این آرمان، بدون عصمت امام به دست نخواهد آمد. در شریعت اسلامی،اطاعت از امام،همچون اطاعت از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم،بدون هیچ قید و شرطی واجب شده است.وجوب اطاعت از چنین فردی در گروه معصوم بودن او است. تحقق کامل هدفهای امامت،در گرو آن است که امام مورد اطمینان کامل و همه جانبه مردم باشد.چنین اطمینانی،بدون عصمت به دست نخواهد آمد. از دیدگاه اسلام،امام جایگاه علمی و معنوی ویژهای دارد که از افراد عادی بالاتر است.اگر معصوم نباشد،چهبسا مرتکب گناه شود و در نتیجه،مقام او از افراد عادی نیز فروتر شود.
In the present writing the rational reasons of the necessity of Imam’s infallibility is explained and analyzed. The summary of these reasons is as follows:
The main criterion of the Muslim’s need to Imam is that they are not infallible. Once this criterion is not present in Imam as well، another Imam will be needed and this will result in impossible sequence.
After Prophet Mohammad (peace be upon Him)، Islam should be saved and elaborated for the obliged. This goal will not be obtained without Imam’s infallibility.
In the religion of Islam، obedience of Imam is obligatory just like obedience of Prophet Mohammad (peace be upon Him)، without any limitation and condition. The necessity of obedience of such a person depends on his infallibility.
The complete fulfillment of Imamate’s goals depends on the complete and full-scale trust of people to Imam. Such a trust is not achievable without infallibility.
From Islam’s perspective Imam has a special scientific and spiritual position which is higher than usual people. If Imam was not infallible، he would perhaps commit a sin and consequently find a lower position than usual people.
خلاصه ماشینی:
"3. اجماع نیز به تنهایی نمیتواند حافظ احکام شریعت و بیانگر آنها باشد؛زیرا اول اینکه احکام اجماعی محدود است و بیشتر احکام اختلافی است،نه اجماعی؛دوم اینکه اجماع تا به سخن و رأی معصوم نینجامد،حجیت شرعی ندارد و بر اثبات حجیت آن، نمیتوان به کتاب یا سنت استناد کرد؛زیرا مسلتزم دور خواهد بود؛به این معنا که به هر آیه یا حدیثی که بر حجیت اجماع استناد شود،احتمال تخصیص یا تقیید یا نسخ در آن راه دارد و دفع این احتمالها،جز با استناد به اجماع ممکن نخواهد بود؛زیرا اگر تخصیص یا تقیید یا نسخ وجود داشت،برای ما نقل میشد و اجماع امت بر نقل نشدن آنها،دلیل بر نبودن آنهاست.
(تفتازانی،9041 ق:ج 5،ص 152؛قوشچی،بیتا:ص 763) پاسخ:در اینکه امام به تنهایی حافظ شریعت نیست،بلکه با کتاب و سنت،شریعت را حفظ میکند،سخنی نیست،ولی این مقصود آنگاه حاصل میشود که او به کتاب و سنت علم کامل و مصون از خطا داشته باشد؛زیرا تفسیر شریعت نه در ظاهر کتاب موجود است و نه در آنچه غیر امام از سنت پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم نقل کرده است و علم کامل و مصون از خطا،با عصمت حاصل میشود،نه از راه اجتهاد که خطاپذیر است.
اشکال:حفظ شریعت از سوی امام معصوم در گرو آن است که او در جامعهء اسلامی حضور داشته باشد،ولی در فرض غایب بودن او که ارتباط روزمره میان امام و مردم برقرار نیست،او چگونه میتواند حافظ و بیانگر شریعت باشد؟بنابراین،در عصر غیبت امام معصوم،برای حفظ شریعت باید راه دیگری را برگزید؛آن راه هرچه باشد،در عصر پس از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم نیز که امت اسلامی با پیشوای معصوم ارتباط ندارد ممکن خواهد بود."