خلاصه ماشینی:
"موسیقی آب گرم دربردارنده 21 داستان کوتاه قابل انتشار در ایران است که بهمن کیارستمی آنها را از دو مجموعه داستان او که در سالهای 2531 و 2631 چاپ شدهاند،انتخاب و ترجمه کرده است.
در داستانهای موسیقی آب گرم،ویژگیهای جامعه ادبی و روشنفکری آمریکا را از منظر یکی از اعضایش میتوان دید؛این کتاب شاید پاسخی باشد برای این پرسش اهل جستجو که چرا جامعه روشنفکری آمریکا در داخل این کشور در مقایسه با روشنفکران سایر جوامع ناکارآمد و برغم تولید آثار جدی و قوی،در امور اجتماع کم تاثیر است.
" انتخاب بهمن کیارستمی از داستانهای بوکفسکی چنان است که خواننده تا حدودی با زندگی مرسوم اعضای جامعه ادبی و هنری آمریکا در سطوح مختلف آشنا میشود و تصویری نسبی از برخی روحیات ایشان به دست میآورد.
بوکفسکی در این داستان،رشد و ترقی پلهپله نویسندهای را نشان میدهد که روزگاری برای چاپ آثارش حتی در مجلات کم تیراژ به سختی جایی مییافت،ولی بعدها بر اثر مناسبات سرمایهداری در چنان مرتبهای از ثروت و منزلت اجتماعی قرار میگیرد که حاضر نمیشود سردبیر مجلهای را که دوستش هست،برای انجام مصاحبه به حضور بپذیرد.
در این دستان از قول نری چیتانسکی که اینجا نقش سردبیر مجله ادبی متوسط القدر"مدفلای" را دارد،مجلهای که اولین شعرهای راندل هریس،کارمند کشتیسازی در آن چاپ شده، چنین میخوانیم:"وقتی رشد کردی،نمایشنامه به پدرت شلیک کن،به زمین و زمون شلیک کن،به آزادی شلیک کن را مینویسی و در برادوی به مدت طولانی روی صحنه میبری، نمایشی که همه چیز دارد:یه چیزی برای انقلابیها،یه چیزی برای مرتجعها،یه چیزی برای دوستداران کمدی،به چیزی برای دوستداران درام،و حتی یه چیزی برای روشنفکرها."