چکیده:
از آنجا که بخش مهمی از داستانهای شاهنامه به دوره پس از پیدایش زردشت و گسترش دین او در ایران مربوط می شود و همین امر سبب گردیده است تا افسانه های باستانی ایران، جلوههایی از این آیین را منعکس کند و به گونه ای در قصه های شاهنامه تاثیر بگذارد، مجالی را فراهم آورده تا برخی با تفسیرهای شخصی کوشش کنند فردوسی را متمایل به زردشتی گری معرفی کنند. در این مقاله، ابتدا به مهمترین اظهار نظر هایی که در این زمینه مطرح شده اشاره می گردد و آنگاه با استناد به متن شاهنامه، عقیده فردوسی نسبت به دین زردشت مورد بررسی قرار می گیرد.
خلاصه ماشینی:
"(ج 6،ص 413) "برای اینکه شبهه و شائبه تصادفی بودن بکلی از میان برخیزد عرض میکنیم که قضیه نه تنها در مورد گشتاسب بلکه در باب دو شخص دیگر یعنی اسفندیار و جاماسب نیز صادق است و در روایت فردوسی این دو شخص زردشتی نیز برخی خصوصیات منفی دارند که در نظم دقیقی مشهود نیست.
او با صراحت اعلام میدارد که: ترا دانش و دین رهاند درست در رستگاری ببایدت جست و گر دل نخواهی که باشد نژند نخواهی که دائم بوی مستمند بگفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگیها بدین آب شوی چه گفت آن خدوند تنزیل و وحی خداوند امر و خداوند نهی که من شهر علمم،علیم درست درست این سخن قول پیغمبرست گواهی دهم کاین سخنها ز اوست تو گوئی دو گوشم پر آواز اوست منم بندهء اهل بیت نبی ستایندهء خاک پای وصی83 اگر چشم داری به دیگر سرای بنزد نبی و علی گیر جای گرت زین بد آید گناه من است چنین است و این دین و راه منست برین زادم و هم برین بگذارم چنان دان که خاک پی حیدرم دلت گر براه خطا مایلست ترا دشمن اندر جهان خود دلست نباشد جز از بی پدر دشمنش که یزدان بآتش بسوزد تنش هر آنکس که در جانش بغض علیست از او زارتر در جهان زار کیست نگر تا نداری ببازی جهان نه برگردی از نیک پی همرهان93 چه شگفت است بیانصافی آنان که تلاش کردهاند با وارونه جلوه دادن واقعیات،از شهرت عالمگیر شاهنامه در جهات اهداف و عقاید خویش سوء استفاده کنند،و با همنوایی با آن مذکر بیسواد طابرانی،فردوسی را ناجوانمردانه مداح مجوس،یا حتی متمایل به زردشتیگری معرفی نمایند!"