چکیده:
"یکلیا و تنهایی او"،یکی از بهترین داستانهای بلند در ادبیات فارسی است و از رسته داستانهایی چون ملکوت و بوف کور.مدرسی در این کتاب از طریق یک روایت تمثیلگونه، عصر عتیق را به دنیای معاصر پیوند میزند و موضوعاتی چون تقابل شیطان و یهوه خیر و شر،عشق و قدرت،وسوسههای فردی و مصلحتهای عمومی را حقیقت همیشگی حیات انسان تلقی میکند.
سادگی و صمیمیت بیان،کهنگی و شاعرانگی بسیاری از کلمات و جملات،پرشمار بودن عبارتهای عاطفی،غالب بودن بیان روایتی در بیشتر بخشها و بازافرینی محیطها و فضاهای معنوی و ماوراء طبیعی از خصوصیات مشترک در یکلیا و کتاب مقدس است.تطابق آهنگ جملات و کلمات با ذهن و زمان و زندگی آدمها و هارمونی زبان و زمان،صوت و صورت و تناسب نثر روایت با موضوع و ماجرا،نثر خاصی را در داستان به وجود آورده است که به دلیل شباهت بسیار به نثر فارسی کتاب مقدس به نثر توراتی شهرت یافته است. همسویی بافت قصهوار و نثر توراتی با دیرینگی موضوع و ماجرا،تطابق کاملی با این واقعیت هنری دارد که کیفیت ساختار و زبان روایت را محتوای اثر و ماهیت موضوع تعیین میکند.
خلاصه ماشینی:
"به این دلیل است که در«یکلیا و تنهایی او»،علاوه بر استفاده از صناعت درونهگیری-داستانهای تو در تو-در سطح ظاهری روایت که آشکارا ساختار صوری داستان را به دو و حتی سه ماجرای جدا از یکدیگر و بسیار مشابه با شیوه«هزار و یک شب»و «کلیله و دمنه»تبدیل میکند،یک داستان دیگر نیز که اساس همه این داستانها بر وجود آن متکی است به طور پنهان در پسزمینه آنها در حال جریان است که چندان نمود آشکاری ندارد، اما همه کنشها و منشهای شخصیتهای این داستانهای سهگانه به وسیله شخصیتهای آن داستان پنهان در پسزمینه،رقم زده میشود و آن جدال همهجاگستر شیطان و یهوه است و آن سه ماجرای آشکار در سطح ظاهری روایت:یکی،ماجرای بیرون کردن یکلیا،دختر امصیا،پادشاه اسرائیل از شهر به دلیل ارتباط عاشقانه و نامشروع با کوشی-چوپان پادشاه-از زبان راوی ناشناس و بینام داستان است و برخورد او به شیطان.
مصداق این ویژگی را بدون تردید به مقدار زیادی در«یکلیا و تنهایی او»میتوان مشاهده کرد که در آن هماهنگی کاملی بین ماهیت ماجرا-که به تمامی در عهد عتیق سیر میکند-و سازههای هویتدهنده به ساختار داستان که همه از بافتی ساده و سرراست برخوردارند به وجود آمده است؛به عبارت دیگر،توفیق مدرسی در آفرینش یک افسانه چند هزار ساله از دنیای تورات به وسیله مجموعهای از عناصر مرتبطط با صناعت داستاننویسی امکانپذیر شده است که عبارتند از:نثر کهنگرا،روایت خطی و خاطرهگون،شخصیتهای تک بعدی و عاری از پیچیدگی،پیرنگ ساده و بیابهام،گفتگوهای حساس و کوتاه،صحنهپردازیها و فضاسازیهای متناسب با موقعیت،بافت نقالی دادن به روایت،بیتوجهی به درونکاوی مستقیم،درج و درونمایه در کلام شخصیتها،محور بودن مذهب در محیط و معتقدات آدمها،جدال ارزشها و ضد ارزشها در کنشهای درونی و بیرونی شخصیتها،نمایش شخصیت آدمها با خصلتهای بسیار محدود روانی،بیاعتنایی به پیشینه و جوانب پیرامونی زندگیها."