چکیده:
شعر معاصر با ابزار بیانی و زبانی خاص خود،هویتش را در تقرب به ساختاری نو و بدیع به منظور ارائه معناهایی آگاهانه و اندیشده مییابد و در این پویایی از سطح شعر کلاسیک تا تولد شعر معاصر،تا اندازهای مدیون تلاش نیماست.
در پارهای از شعر معاصر تکرار مصرع در آغاز و پایان،به شعر ساختاری دوری و چرخشی میدهد که به منظور القای نظریهای خاص،استحکام ویژهای به ساخت شعر میبخشد.این تکرار مانند اسکلتی محکم علاوه بر ترمیم افت موسیقیایی ناشی از حذف عناصری موسیقی کناری-قافیه و ردیف-تشکیل مرکز و کانون شعری،یکپارچگی (Coherence) و تکآوایی کردن شعر،ایجاد توقف در فواصل عمودی شعر برای تقویت انرژی حافظه مخاطب و دوری شعر از سستی وابتذال،تأکید و تحمیل پیام شعری،تکثیر و رهایی معنا،تعدد و تنوع مدخلیت،ساختاری اپیزودیک (episodic) به شعر معاصر میبخشد.
جستجوی دلالتها و نشانگان مستقیم و غیر مستقیم معنایی در ساختار شعر معاصر-بویژه در شعر نیما به عنوان نماینده و معمار شعر نو-پرسشی بنیادین است که در این مقاله مورد چند و چون قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"در شعر نیما به عنوان نماینده و معمار شعر نو-پرسشی بنیادین است که در این مقاله مورد
تحمیلی در نظام و ساختار شعر معاصر-بویژه شعر نیما یوشیج به عنوان یکی از معماران این کاخ بلند-و همچنین شیوه فرم دادن به ایدههای ذهنی در جهت القای آنها به خواننده،
پرسشی بنیادین است که در این مقاله بررسی میشود و مورد چند و چون قرار میگیرد.
شعر کلاسیک به لحاظ مرکزیت و کانون در محدوده ساختار(قالب شعری)با تأکید تشخص
شعر در یک نقطه خاص-غایت شعر-به عنوان تجلی واقعیت شعری است و سیر طبیعی و منطقی روند شعر بدان ختم میشود.
در این شعر،یک مصرع مکرر کانون معنایی شعر را رقمزده است.
رسالت این مصرع مکرر،آفریدن یک فرم و ساختار مسدود و دایرهای است.
گریز به کانون معنایی شعر که در جهت تأکید و برجسته کردن آن شکل گرفته است.
گونهای که عناصر در اثر،تابعی از این مرکز است و اگر سیطره مرکزیت-مصرع مکرر-را
کلیت شعر و عناصر زبانی حول محور این مصرع،معنا و ساختار یافته است به طوری که با
ذهن مخاطب با توجه به معلومات و تفکرات فردی او،جایگاهی است که شعر معاصر
تکرار این مصرع کانونی در پایان ساختار،خواننده را با توقف ناگهانی شعر در
است و در واقع این ذهن اوست که انرژی شعر را برای بالاندن و تکثیر معنایی تقویت میکند.
ویژگی دیگر این واسازی ساختار(فرم اپیزودیک)،تعدد بخشیدن به مدخلیت شعر است.
ریزد و ساختاری بدیع طرح میشود که کانون این انقلاب ساختاری در قیاس با ساختار شعر
نیما در کشف این ساختار است که به صورت منطقی در متن مقاله مورد تحلیل قرار"