چکیده:
کانونسازی،انتخاب کانون دیدی است که از طریق آن،افراد و وقایع داستانی مورد مشاهده قرار میگیرد.اما چه نیازی به افزودن اصطلاح فنی دیگری است وقتی زاویه دید همان مسائل را عنوان میکند؟باید گفت که در مطالعات مربوط به زاویه دید،بیشتر،راوی مرکز توجه است ولی در مطالعات کانونسازی هرکدام از شخصیتها را همپای راوی مدرک و بینندهای خاص از داستان به حساب میآوریم که ادراک او دریچهای تقریبا همسنگ دریچه راوی به دنیای داستانی و قضایات آن میگشاید.پس صرف لحاظ کردن مطالعات کانونسازی در کنار مطالعاتی روایتگری،چند صدایی بودن روایت را نیز توجیه میکند.علاوه بر آن در لحظاتی که قطعا نمیتوانیم اداراکی را به راوی منتسب بدانیم اما لفظ،لفظ آشنای روای است،کانونسازی توضیح میدهد که ادراک عامل دیگری از طریق کلام راوی گزارش شده است.
خلاصه ماشینی:
"منفردیان11معتقد است که ژنت مفهوم کانونسازی خود را از چهار رویکرد سنتی در اینباره اقتباس کرده که عبارت است از:(1)رویکرد دیدگاه وارن و بروکس12(1943/1959) که حول این سؤال شکل یافته است که:«چه کسی داستان را میبیند؟»؛(2)رویکرد دید بویون13که بر تمایز بین سه شیوه دید استوار است؛یعنی دید همراه یا دیدی که از طریق چشم شخصیت حاصل میشود،دید از پشت سر،که همان زاویه دید راوی دانای کل است و دید از بیرون،(3)رویکرد میدان دید بلین14(1954)که به بررسی ذهنیتهای محدود شدهای میپردازد که استاندال در نوشتههایش از آن سود جسته است و(4)رویکرد دانشتودوروف15که بر این سؤال بنیان گذاشته شده که آیا دانش راوی بیش از دانش شخصیت است یا به اندازه دانش شخصیت یا کمتر از آن(یان،1999:ص 78).
البته در اینگونه روایات احتمال ظهور و بروز روایات ناموثق و غیر دقیق نیز وجود دارد و ممکن است کانونساز،خواسته یا ناخواسته،تصویری دیگرگونه از خود ارائه کند مثل کانونسازهای روایات ادگار آلنپو؛به عنوان مثال در«دخمهای برای سمور آبی»نوشته گلشیری کانونساز شخصیت اصلی داستان است و خود را که در زمان حال به دلیل قتل زن مورد استنطاق قرار گرفته است و همچنین سلسله خاطرات و احساسات گذشته خود را در مورد کانونسازی قرار میدهد.
در بعضی روایات اول شخص،کانونساز،گذشته دور خود و یا یکی دیگر از افراد داستانی را مورد بازنگری قرار میدهد و از این رو علاوه بر اینکه از گذشته افراد داستانی از جمله خود آگاه است به آینده آنها نیز وقوف دارد و دیدگاهی همه زمانی اختیار میکند (ریمون-کنان،1983:ص 78)."