چکیده:
دیدگاه سنتی و مدرن درباره ی رشد اقتصادی بسیار متفاوت است. از دید سنتی، رشد محصول ناخالص ملی در نتیجه ی اثرات بلند مدت افزایش حجم سرمایه، گسترش نیروی کار و تغییر فناوری به شکل خنثی، تحت شرایط رقابتی به طور متعادل اتفاق میافتد. به این دلیل که عوامل سرمایه و نیرویکار تقریبا در همه ی موارد، از بازدهی نهایی یکسانی برخوردارند، جابه جایی تقاضا برای آنها و حرکت منابع از یک بخش به بخش دیگر نسبتا بی اهمیت قلمداد میشود. در حالیکه در دیدگاه مدرن، رشد اقتصادی به صورت جنبههایی از دگرگونی ساختار تولید در نظر گرفته میشود که باید پاسخگوی تقاضای در حال تغییر باشد و استفاده از فناوری را به شکل درونزا سودمندتر کند. در مقابل الگوی تجارت منتهی به رشد، الگوی تولید ناخالص داخلی منتهی به تجارت قرار دارد. به دنبال مطرح شدن نظریه ی جدید رشد و تاکید آن بر بازدهی صعودی و فعالیتهای تحقیق و توسعه به عنوان سرچشمههای رشد درونزا، در اقتصادهای در حال رشد که برخوردی دقیقتر از مزیتهای نسبی پویا مطرح شده است. این امر پیامدهای مهمی برای سیاست صنعتی و تجاری دارد، اما نتیجهگیریها بنابر مقدماتی که مدلهای گوناگون، روی آنها بنا شده است، متفاوت است. آزاد سازی بیشتر ممکن است به بدتر شدن نرخ رشد اقتصادی کشور منتهی شود، اگر پس از آزاد سازی، بخشی با خصلت تحقیقاتی خوب، به رغم انتشار تکنولوژی، در اثر رقابت بینالمللی از میان برود.
The conventional and traditional view regarding the theory of economic growth is much different than the modern one. According to the traditional view، growth is based on and as a consequence of the long-run increase of capital stock، labuor force and technology under the condition of competition. For this reason، almost in most situations، labuor and capital face similar returns. In contrast، in the modern view، economic growth happens because of different aspects of production structure in which it has to react to the continuous changing of demand. Trade liberalization in these mentioned models has shown different results. For instance، in some empirical cases it has been observed that more liberalization could lead to worse economic growth even if after liberalization some relevant sectors vanish with the spreading of technology، the worsening remains.
خلاصه ماشینی:
"البته، باید دانست که تابع تولید اقتصاد کلان به منزلهی زیربنای تصمیمات مربوط به مسائل رشد اقتصادی، چندان مناسب نیست؛ چرا که محتوای واقعی این نظریه را نمیتوان بازآزمایی کرد؛ زیرا در آن بخش اعظم رشد اقتصادی به پیشرفت فنی مربوط میشود که صرفا به منزلهی مقدار باقی ماندهی تابع تولید مورد بررسی قرار میگیرد.
اما رشدی را که او به تفاوتهای حاصل در کیفیت عامل تولیدی نیروی کار نسبت میدهد، سوال برانگیز است؛ زیرا در مجموع، از تابع تولید اقتصاد کلان پیداست که سیاست رشد اقتصادی که تنها از طریق افزایش درآمد آغاز به کار میکند، چشماندازهای موفقیتآمیز اندکی پیش روی دارد و از طرفی دیگر، مبانی مربوط به افزایش شاخص باقیماندهی پیشرفت فنی تا حد زیادی پنهان مانده است (آرون، 1999).
(8) g y=g k=g A اگر تابع تولید (7) را برحسب افکار جدید ناشی از نفوذ فعالیتهای تحقیق و توسعه دوباره بنویسیم، خواهیم داشت: (9) بعد از گرفتن لگاریتم و مشتقگیری داریم: (10) -(1-ø) =0 تعادل تجاری مسیر 2 مسیر رشد متعادل زمانی حاصل میشود که نرخ رشد محققان موجود برابر با نرخ رشد جمعیت باشد پس این نرخ رشد را در معادلهی (10) جایگزین میکنیم: (11) =gA در معادلهی فوق نرخ رشد بلند مدت اقتصادی با پارامترهای تابع تولیدی که دربرگیرندهی فعالیتهای تحقیقی و نرخ رشد تعداد محققان است، تعیین میشود.
9- آثار پویای تولید ناخالص داخلی روی سیاستهای تجاری باز اگرچه تعدادی از مباحث کاربردی به این نتیجه دست یافتهاند که رشد اقتصادی میتواند الگوهای پویای تجارت بینالملل را تحت تاثیر قرار دهد، اما رابطهی علی میان متغیرها در عمل واضح نیست."