خلاصه ماشینی:
"ولی این نفی تاکنون به هیچ روی به نفی حس و آزمون منجر نشده است که باز باید خود آموزههای این دین را از جمله علل اعتدال در عقلیگری و بها دادن به تجربهء حسی در محدودهء استقراء قلمداد کرد.
این نزدیکی صرفا بازتابی از تضعیف فلسفه بود و همراه با مفروضات و اجتهادات شخصی اشعریت زیر عنوان دین،به سان حربهای برای از میدان بدر بردن (*)علوم یاد شده گر چه در مجموعهء استقراییترین علوم قلمداد شدهاند ولی استقرایی محض نمیتوانند باشند،چون هیچ علمی از طریق استقراء و مشاهدهء صرف قابل تقریر نیست.
از اینرو این مکتب با همه ستیزی که با فلسفه داشته یکسره روش تعقلی را نفی نکرده،بلکه برای دفاع از آراء خود و تثبیت آنها به فراوانی از استدلالهای عقلی بهره گرفته و بطور کلی تن به ارزش برهان داده است.
تشکیکها و اشکالهای فخر رازی بر فلسفهء مشایی،جزمیت آن را در هم شکست و زمینهء پرباری برای نقادی فراهم ساخت،گر چه خود ان تشکیکها و اشکالها با قطع نظر از زمینهسازی نقد چندان اعتباری ندارند و از این گذشته چون سایه یک کلامیگری و جدلیت خشن در پشت سر آنها بود از ارزش علمی چندانی برخوردار نشدند به عنوان انبوهی از خصومتهای کلامی با فلسفه تلقی شدند.
فلسفهء اشراقی با اینکه به سختی عقلیگری مشایی را به تازیانهء نقد گرفت،به حسیگری استقرایی نزدیک (*)متافیزیک به مفهوم اعم با فلسفه یکی است،بلکه با دقت بیشتر در تحلیل مفهوم آن با منطق نیز یکی میباشد،زیرا منطق خود،دستگاهی ما قبل تجرب یو پیشین است و از اینرو ماهیتی ما بعد طبیعی دارد."