خلاصه ماشینی:
"در باب اول و دوم احادیثی بوده که حاجی نوری یا بدانها دسترسی نداشته و یا به جمال از آنها گذشته است مثل حدیث«سبعة احرف»و نیز برخی احادیث را که احسان ظهیر در «الشیعه القرآن»نیاورده بنا داشتم منهم یادآور نشوم و یرای اینکه دستاویز برای دشمنان اسلام نشود از آنا چشم پوشیدم و کار را در یک جلد خواشتم تمام کنم ولی بعد که رفتم به دنبال بحثهای مستشررقان دیدم هیچ حدیثی از مکتب خلفا نمانده است مگر اینکه دستاویز برای دشمنان اسلام نشود از آنها چشم پوشیدم هیچگونه تحریف و دستبرد قرار نگرفته است، در خاتمه نظر داشتم که آنچه مستشرقان و خاور شناسان در این بابت نوشتهاند مورد بررسی و نقد قرار دهم.
در اب اول و دوم احادیثی بوده که حاجی نوری یا بدانها دسترسی نداشته و یا به اجمال از آنها گذشه است مثل حدیث«سبعة احرف»و نیز برخی احادیث را که احسان ظهیر در «الشیعه و القرآن»نیاوده بنا داشتم منهم یادآور نشوم و برای اینکه دستاویز برای دشمنان اسلام نشود از آنها چشم پوشیدم و کار را در یک جلد خواستم تمام کنم ولی بعد که رفتم به دنبال بحثهای مستشرقان دیدم هیچ حدیثی از مکتب خلفا نمانده است مگر اینکه آنها آوردهاند و به استدلال کردهاند!با این فرق که در کتابهای حدیث اهل سنت به عنوان حدیث فلان عن فلان آمده ولی مستشرقین آن را به سبک تجزیه و تحلیل درآوردهاند نمیگویند چنین روایت شده است میگویند در«سبعة احرف»پیامبر اجازه داد، خدا اجازه داد، قرآن را تا هفت و با هفت لفظ خودت بیاوری!بعد هم تجزیه عقلیش هم میکنند!"