خلاصه ماشینی:
"L2 سلام سلامم به داغی که آتش گرفت به گلهای باغی که آتش گرفت سلامم به چشمی که دریا گریست به آن پاره ابری که تنها گریست سلامم به بغضی که فریاد شد به مشتی که سرکوب جلاد شد سلامم به گلگونترین مرگها به اشک سحر روی گلبرگها سلامم به رنجیدگانترین مرگها به خیل ستمدیدگان جهان سلامم به زخمیترین سینهها به دستان تبدار از پینهها سلامم به دستی که شالی نشاند به دستی که بر دار قالی نشاند سلامم به آرامش دوستی به نبض پر از خواهش دوستی به شهری که با عشق بیگانه است دریغا!سلامم غریبانه است خوشا!روستایی که ژستن در اوست به آب صفا جامه شستن در اوست در آنجا که کشتن شرف مایه است چه جای شب و رخوت و سایه است L3 به آن مردم روستایی سلام که خورشید خلقند و خورشید گام سحر خنده بر یکدیگر میزنند به نان از محبت شکر میزنند در آنجا کسی با کسی قهر نیست هوا چرک و آلوده با زهر نیست در کلبهها باز روبه خداست مترسک نگهبان جالیزهاست در این شهر اما،چه ویران شدیم!"