خلاصه ماشینی:
"درچنین حال و هوایی،راستی چه اندازه ناگوار است که انسان فروریختن بعضی از باورهای خود را بارها و بارها شاهد باشد و رسوخ موریانههای تردید را به آنچه متصور بوده است،نظاره کند.
بعضی مسئولان فرهنگی را در ردههای پایینتر به یاد میآورم که برای دیدارشان و حل یک مشکل باید از چند روز قبل وقت میگرفتم،درحالیکه مسئولان ردههای بالاتر را با تعهد و احساس مسئولیت بیشتر خودبینی کمتر میتوانستم در اسرع وقت ملاقات کنم و این شگفتیآور و غیرمنطقی است.
معلمانی را میشناسم که خویش را به بهای بسیار ارزانی،گاه معادل یک سکه،به ترازوی قضاوت بیرحم جامعه میسپرند و فرسایش نیازها،جلوههای درخشان فرهنگ را در وجودشان کمرنگ میسازد؛این آغاز سوداگری علم است.
در اینصورت دیگر مشکل است که اخلاق و ارزشهای وابسته به آن به عنوان عاملی مؤثر و سازنده در فرهنگ ما بر صدر نشیند و قدر ببیند!"