خلاصه ماشینی:
"خط و فضای به کار گرفته شده در نقاشی نیز به علت ارزشهای برون فکنی که دارند، ویژگیهای شخصیتی کودک را ظاهر میسازند و میتوانند دو نمونهء دیگر از این نمادها باشند که بررسی برون فکنی از طریق آنها (خط و فضا و رنگ)امکان پذیر میشود.
گرایشی که کودک برای خارج شدن از کادر کاغذ دارد،نه تنها بیانگر خصوصیات کودکان کوچک یا عقب ماندهای است که کنترل عضلانی ندارند،بلکه در میان کودکان بزرگتری هم که از کمبود محبت رنج میبرند و کمتر به خود اعتماد دارند و در نتیجه به محیط اطرافشان متکی هستند، دیده میشود.
در این مرحله که تا هفت یا هشت سالگی به درازا میکشد،کودک برای استفاده از رنگها فقط تحت تاثیر احساسات خود قرار دارد و ممکن است از رنگهایی استفاده کند که هیچ ارتباطی با رنگ خاص شیء مورد نظرش نداشته باشد.
از نظر کودک،رنگ جزء خواص اصلی اشیاء است و به همین دلیل وقتی برگ درختان مثلا در پاییز زرد میشوند،او آنها را باز هم با رنگ سبز نشان میدهد،زیرا اولین باری که کودک متوجه برگ شده،رنگ آن سبز بوده است و این موضوع تا هنگامی که تجربهء دیگری آن را تغییر دهد،در مغزش میماند.
2)برجسته نمودن اشخاص؛ در بیشتر نقاشیهایی که کودکان از خانواده ترسیم میکنند، همیشه یک شخصیت اصلی وجود دارد که کودک بیشترین بار احساس خود را چه به صورت عشق و ستایش،و چه به صورت ترس و دلهره روی او نشان میدهد.
این شخصیت اصلی همیشه در اندازهای بزرگتر از دیگران کشیده میشود،زیرا مهمتر از دیگران است و در زندگی کودک بیش از هرکس دیگری فضای روانی او را اشغال کرده و به همین علت است که در نقاشی او،این فضا به صورت بزرگتری نشان داده میشود."