خلاصه ماشینی:
"اما در غالب روشهای به اصطلاح کلاسیک و علمی،ذهن دانشآموز همچون مخزنی برای اثبات اطلاعات،متراکم شده است و معلم تنها انتقالدهندهء دانش است و سعی دارد ذهن و مغز دانشآموزان را با این اطلاعات بمباران کند.
چنین است که «آموزش»مانع«یادگیری»میشود و «یاددادن»مانع«فهمیدن»میگردد و به تعبیر پیاژه:«هرگاه چیزی را که به کودک آموزش میدهیم،مانع میشویم تا خود کودک شخصا آن را کشف کند1» از طرف دیگر،مدرسه باید همواره مهمترین وسیلهء انتقال میراث فرهنگی و دانش بشری از نسلی به نسل دیگر باشد.
زیرا: فرق است بین آموزش دادن و آموزش یافتن؛ فرق است بین یاد دادن و یاد گرفتن؛ فرق است بین فهماندن و فهمیدن؛ فرق است بین به فعلیت دراوردن استعداد و به فعلیت درآمدن استعدادها؛ فرق است بین شکوفا کردن استعدادها و شکفتن ستعدادها؛ فرق است بین به شوق درآوردن کودکان تا به شوق درآمدن آنان؛ فرق است بین بین ترساندن کودکان تا ترسیدن آنان؛ فرق است بین به حرکت دآوردن کودکان تا به حرکت درآمدن آنان؛ فرق است بین زاه بردن آنها تا به راه افتادن آنان؛ذفرق است بین برپا ایستادن فرق است بین نان تا برپا شدن آنان؛ در بین همهء این فرقها،تنها جای افعال تغییر مییابد.
«هلوسیوس»گفته بود که این درست است که کودکان نادان به دنیا میایند،اما بعد از مدتی ممکن است در اثر آموزشهای ما ابله گردند!البته این بدان معنی نیست که نتیجه گیری کنیم که باید نظام آموزش و پرورش را برچید و مدارس را از صحنهء تعلیم و تربیت حذف کرد."