خلاصه ماشینی:
"{UU}گزارش: دل من چشم نمیخواهد گزارشی از دو مجتمع آموزشی نابینایان دختران نرجس و پسران دکتر خزائلی{b45b} گزارشگر:اعظم کاوه (به تصویر صفحه مراجعه شود) سرش را به این طرف و آن طرف میچرخاند بادقت گوش میکند،منتظر توپ است تا آن را بگیرد.
از او پرسیدم:اگر ممعلم بچهها نابینا نمیشدید،دوست داشتید چه کار کنید؟ در جواب ما گفت:«به کارم خیلی علاقه دارم.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) از او میخواهم به عنوان آخرین صحبت، شعری را که سروده است برایم بخواند، صدایش چون زمزمهای در گوشم مینشیند: قلب خورشید میتپید آنک در پی اشتیاق دیدارش آسمانی ستاره دستافشان در تمنای عشق سرشارش او هدایای آسمانی را بین گلهای باغ قسمت کرد او به تصویب عهدهنامۀ عشق سهم دلدادگان محبت کرد ای فروغ سپیدۀ جاوید چون شمیم لطیف گلهایی چشمه سازی ز لطف در جانت بیتکلف به عینه زهرایی وصف ناچیز من نه درخور توست دل کممایگان نه چون دریاست ما تمنای معرفت داریم از خدایی که خالق زهراست مثل نقاشی ستاره در آب در پس اشکهای پنهانم محو رویای دیدنت هستم رمز این قصه را نمیدانم بچهها،سرشار از امید{b48b} از پنجرۀ دفتر،غرق تلاش بچهها شدهام.
در مجتمع دخترانۀ نرجس 25 نفر کار میکنند که از این عده،8 نفر نابینا هستند.
بچههای نابینا خواب میبینند!{b53b} خانم«شمسی خسروی»معلم پایۀ (به تصویر صفحه مراجعه شود) چهارم دبستان است و بیست سال در دورۀ ابتدایی و راهنمایی سابقۀ کار دارد.
چگونه با بچههای نابینا کار میکنید؟ در درس ریاضی بهخصوص هندسه، دانشآموزان از طریق لمس کردن آموزش میبینند."