خلاصه ماشینی:
"معلم چون صبحدم رانندهء سرویس را ببیند،باید با صورتی گشاده به او سلام نماید و اگر پاسخ نشنید،خم به ابرو نیاورد و چون او را بیحوصله و خشمگین دید،تواضع کند راست در یک وجب جا بایستد و تا مدرسه ژکیدن1های او را چون حلوای شکرین که در صبحانه خورند،در روح و جان خود هضم نماید و اگر جز این کند،باید مرکب پربهایی(آژانس)بگیرد که لاجرم با منزلت فیش حقوقی او همساز نخواهد بود و چون عزم نماید که با مرکب همگانی،یعنی اتوبوس رهسپار شود،لاجرم عقوبت تأخیر ورود را به جان بخرد که در ارزشیبابی او چون اعرابی قوی اثر کند که گفتهاند:«کل متأخر مجرم علت هرچه باشد!»و باقی خود دانی.
پس چون احساسات زیاده خواهانه،مانند میل به سفر و بردن فرزندان به بازی شهر در او زبانه کشید،نفسی عمیق برکشد، سپس بر فیش حقوقی خویشتن نظر کند و رئال!بیندیشد که گفتهاند،نظر کردن بر آن پاره کاغذ قامپیوتری!عظیم فایده کند.
معلم باید در کلاس،تکریم خویشتن را از شاگردان انتظار نداشته باشد و آنچه گفتهاند دربارهء تکریم معلم توسط شاگرد، افسانه بیامزود و صبر خود را فزون از حد بالا برد و اصل شاگرد محوری را با خطی خوش بنویسد و بر دیوار خانهء پنج ده متری خود بکوبد و هماره آن را در نظر داشته باشد."