خلاصه ماشینی:
"آیا این امر قابل انکار است که برخی قضایای یقینی و جزمی وجود دارد که جز از رهگذر تجارب روزمره-یعنی از طریق استقراء هر چند به شکلی ناخود آگاه-حاصل نشده است؟آیا کسی در این امر شک دارد که اگر دست خود را در آتش فرو کند،خواهد سوخت؟و آیا کسی هست که برای گرم کردن دست یخزده خود آن را به درون آب یخزده و منجمد فرد کند!چرا چنین وقایعی رخ نمیدهد؟از کجا میدانیم و جزم داریم که آتش در تمام موارد میسوزاند و آب منجمد،سرد میکند؟!این جزمها و صدها یقین مشابه آن که اساس زندگی بشر و علوم تجربی بر آن استوار (به تصویر صفحه مراجعه شود) میباشد از چه راهی جز استقراء حاصل شده است؟ برخی دیگر از اشکلات،دستی بر آتش تحقیقات شهید صدر داشته و کوشیدهاند آن را از زوایای مختلف مورد ارزیابی قرار دهند که بایست به هر یک از آنها به شکلی جدا و مستقل پرداخت و آن را مورد نقد و بررسی قرار داد.
آنگاه به قضاوت نشست که آیا شهید صدر روانشناسی را به جای منطق قرار داده است؟و سپس جستجو کرد که چنین امری-به فرض که واقع شده باشد-چه ضعف و خللی به همراه دارد؟ مرز میان منطق و روانشناسی تصور شایع پیرامون تفاوت منطق و روانشناسی این است که«در منطق هم،مانند روانشناسی حیات عقلانی،از تصورات و احکام و استدلالات بحث میشود،با این فرق که در روانشناسی تنها به یادداشت وقایع اکتفا میشود،و غرض از آن معلوم داشتن این امر است که انسان چگونه فکر میکند،حال آنکه در منطق مقرر میشود که انسان باید به یک نحو مخصوص حکم و استدلال کند،و نیز معین میگردد که کدام یک از احکام و استدلالهای او صحیح یا غلط،و صواب یا خطاست."