خلاصه ماشینی:
"دسته سوم که نه طاقت گذشت کلی از اموال خود را داشته و نه با ارفاق همداستان بودند عدل را رویه خود قرار دادند-مجانی مال را ندادند-و نسیه و از قیمت کمتر هم نفروختند ولی از موقع سوء استفاده نکردند که قیمت گندم را بواسطه احتیاج مبرم مردم که بعلت بسته شدن گردنه اسدآباد حملش از کرمانشاه به طهران ممکن نمیشد سه برابر و چهار برابر نمایند-و یا اجناس خارجی را که بواسطه جنگ بین الملل اول و دوم ورودش امکان نداشت ده برابر نمایند-و هر سه دسته این مردم هریک تا اندازه فتوت و حمیت خود قابل مدح و ستایش بودند-در این موقع که جامعه اسلام تازه تشکیل گردیده و طبایع مردم آزادانه بکار افتاده و هرکدام غریزه باطنی خود را ظاهر میساختند شارع بزرگ اسلام میخواهد شروع بقانونگذاری نماید و سازمان انتظامی و اجتماعی بدهد-البته اخلاق و عادات اغلب و عمومی جامعه است که زمینهسازی برای وضع قانون مینماید و قانونگذار حتما باید در وضع مقررات انتظامی رویه عملی افراد آنرا درنظر بگیرد در روی آن قاعده و قانون تدوین کند تا قابل عمل باشد اگر مخصوصا قوه مقننه خدا و دولت پیشنهادکننده پیغمبر و دبیرخانه بینابین جبرئیل باشد-خوب حال چه کنند البته بذهن میرسد که بهتر آن هست اصول مساوات در کار باشد تا همیشه اغنیاء ناچار باشند فقراء را شریک مال خود بدانند و دسته در انواع نعمت غرق نباشند و دستهها سائل بکف باشند اما این کار عیب بزرگی داشت که کس دنبال کار و کسب و تولید ثروت نمیرفت و اساسا غنی پیدا نمیشد تا از فقیر نگهداری کند و نظام جامعه برهم میخورد و باعدام و فنای خود جامعه منتهی میشد-پس این رویه بدون وجود اقلیت منقد قابل طرح نبود زیرا برخلاف قانون اساسی که در آنجا نظام عالم بود تشخیص گردید."