خلاصه ماشینی:
"اثر طبع آقای وثیق میر فخرائی-تبریز هست در سایهء این پرچم دین و آئین سازمان بشر از روز ازل هست چنین کآدمیزاده بود با غم و اندوه قرین بشر از روز ازل انس گرفته است بغم ز آن لحاظ است که کمتر بکند شکوه ازین جای بسیار تاسف بود از جامعهای که توجه نکند مرد غنی بر مسکین کردگار ازل امروز خود اصلاح کند ورنه زار است معاش طبقات پائین شاید اینگونه ز تقدیر گذشته است که دل در همه زندگی خویش بود زار و حزین اغنیا را خبری نیست که امروزه بلند هست اندر همه جا ناله و افغان و آئین مشکل اینجامعه خوشبخت و موفق بشود چو بهمدیگر و همکیش نباشد خوشبین غرض امسال ببایست حمایت بشود ز اغنیا بر فقرا یکسره تا فروردین شرط انصاف و دیانت نبود کاهل غنا بفقیر افکند امروزه نظر از ره کین اینچنین مردم بیعاطفه و فاقد مهر نبرد سود وی از رحمت یزدان بیقین بیشتر نالهء این مرد و زن و پیر و جوان متوجه بود امروزه بدان محتکرین ایعزیز من از آینده مگر بیخبری که اجل هست ترا شام سحرگه بکمین ایخوش آنمؤمن روشندل و رخشده ضمیر که دلش هست منور همه از پرتو دین در همه عمر فداکار بدین شرع بود ببرد اجز جزیل از اثر شرع مبین هم درین نشهء خدایش همه دم هست همین هم در آن نشهء برد فایده از ماء معین باید امروز بدین توده درماند و زار دستگیری کند آنکس که بود صدرنشین سخن امروز بپایان دهم از درگه حق استعانت طلبم کوست نگهدار و معین لاجرم نعمت توفیق وثیقا بجهان هست در سایهء این پرچم دین و آئین بقیه از صفحه 6 پنج سئوال دینی سربازان که عدهشان بسیار زیاد بود کمکم از پلهها آمدند و مصمم شدند سعید را بقتل برسانند."