خلاصه ماشینی:
"خداوند راهی دیگر برای رهایی از نقایص جز انجام فعل ندارد و معنای سخن شما این است که حق تعالی در ذات خود کامل نیست، بلکه در ذاتش نقص وجود دارد و با انجام دادن کارهایی که نفعش به غیر میرسد، میخواهد این نقص را برطرف سازد.
ولی اگر منظور از غایت داشتن افعال الهی«ما الیه الحرکة»باشد سخنی درست و صواب میباشد، یعنی تمام افعال الهی رو به سوی کمال دارند و هدفی بالاتر از خو دارند که بواسطه آن به کمال مطلوب خود میرسند و رابطه بین این فعل و غایتش از نوع رابطه ذهنی و قراردادی که در اذهان غیرفلسفی است نمیباشد، بلکه از نوع رابطه تکوینی است چون به نظر فلاسفه علم خداوند به اشیاء علم به نظام احسن هستی است آن چنانکه هست و در متن واقعیت، هستی فعل غایتمند(مغیی) وابسته به غایتش است و«به سوی غایت بودن»مقوم وجود او میباشد به گونهای که اگر این غایت نمیبود مغیی هم نبود.
». (13)هر چند خداوند در افعالش علت غایی ندارد(فاعل غایتی غیرذاتش ندارد)و کارهایش را بخاطر مصالح و منافع شناخته شده یا نشده از طرف ما انجام نمیدهد-نادانستههای ما در مبحث مصالح افعال الهی بیشتر از دانستهها است-ولیکن حق تعالی ذاتی است که از او اشیاء جز به بهترین و کاملترین وجه ممکن صادر نمیشوند و تمام افعال صادره از او دارای مصالحی هستند(فعل هدفدار است)منتهی بعضی مثل وجود عقل برای انسان، پیامبر برای امت، و حیات انسان ضروری هستند و بعضی مثل روییدن مو بر روی مژهها و ابروها و گود شدن کف دو پا نیکو، اما غیر ضروری هستند."