خلاصه ماشینی:
"و ما از خویش پرسیدیم زیستن یعنی چه؟ و یاد گرفتیم بگوئیم توکلت علی الله پیشانیات پاسخ سپیدی بود برای ما -در خویش مردههای معیوب- حضور تو امروز آسمان مجهزیست که بیشمار ستاره دارد و میتوان کهکشان را شمرد در این میان تو به ماه میمانی دریغا ماهوارهها در این آسمان چه میخواهند؟ کدام دست تو را از ما مضایقه میکند و نگاه تاریک کدام چشم به ماهواره هویت داد ماهوارهها از چشم آسمان خواهد اوفتاد زیرا سایهبان دست تو سرسرایی است سبز که میتوان در مقابل خدا گریست و شکوه کرد و لبخندت گذرگاهی است که میتوان به فتح پی برد و سقوط ماهواره را تماشا کرد در محوطهی آفتابی انقلاب به یاد 22 بهمن،روز پیروزی انقلاب اسلامی سید ضیاء الدین شفیعی آسمان با هفت دست گرم و پنهانی دف میزد،و رنگینکمانی از شوق و شور، کلاف ابرهای تیره از از هم باز میکرد.
حلول این صبح روشن را بزرگ میداریم و یاد ایثارگران سهیم در این حماسهی سترگ را-تا همیشه-در خاطرهی خویش به تابناکی پاس خواهیم داشت: برودت نبارید بهمن نریخت و خورشید از پلههای افق تا زمین پیش آمد زمستا از آن روز فصلیست آتش گرفته چه میشد بهار نگاه تو پایان نگیرد اگر جرأت عاشقی نیست دیگر درختی در این جنگل بیبری جان نگیرد."