خلاصه ماشینی:
"watches,but what I do not tolerate is when they look at -When I qive a leeture,I accept that people look at their زمانی که سخنرانی میکنم اشکالی ندارد که مردم به ساعتهایشان نگاه کنند،اما آنچه که نمیتوانم تحمل کنم این است که وقتی به ساعتشان نگاه میکنند،آن را نزدیک گوششان میآورند که مبادا از کار افتاده باشد.
نقد فیلم یک الف ناقابل78 منیژه اسدی فیلم،حکایت خانم معلم جوانی است که هر روز،در سر کلاس حاضر میشود و تدریس خود را پی میگیرد همهچیز به خوبی پیش میرود و معلم از کار و نتیجه تلاش خود راضی است؛تا اینکه ضمن تدریس،به کلمهی ناهار میرسد.
خانم معلم پس از پرسوجوی فراوان و رفتن به دنبال علت ماجرا،درمییابد که مشکل اصلی،دیزی فروشی سر کوچه است!صاحب دیزی فروشی با خط نستعلیق زیبا،آن هم در اندازهی بسیار بزرگ نوشته بود:نهار!غافل از اینکه نهار، معنای روز را میدهد و درست آن،ناهار است.
او احساس کرده بود تا مادامی که این تابلوی بزرگ دیزی فروشی وجود دارد و بچهها،هر روزه هنگام عبور،آن را میبینند،نمیتواند برای دانشآموزان کاری انجام دهد.
او مدتها بر سر این ماجرا فکر کرد؛برخلاف نصیحت مدیر،یک بار دیگر به صاحب دیزی فروشی مراجعه کرد و در خواستش را تکرار نمود؛متأسفانه بیهوده بود.
متأسفانه،بسیاری از کارشناسان و دستاندر کاران تعلیم و تربیت،هنوز بر این باورند که آموزش،صرفا در جایی به نام مدرسه انجام میپذیرد؛غافل از این ماجرا که محیط خارج از مدرسه، صحنهی اصلی آموزش است و در چنین شرایطی مدرسه،نقش فرعی را بر عهده دارد."