خلاصه ماشینی:
"حال برای مزید فایده و دریافتن ارزش«مجموعهء فردوسینامه»به بخش کوتاهی از جلد دوم این اثر«مردم و شاهنامه»شامل برخی از مثلها،قصهها،حکایتها،تشبیهها،اغراقها، باورها و نامگذاریهای مردم دربارهء شاهنامه اشاره میشود: ضرب المثل خون سیاوش ماجرای کشته شدن سیاوش و به زمین ریختن خون او و حوداث و جنگهای خونینی که در پی این حادثه بوجود آمد تقریبا در همهء نقاط ایران به صورت ضرب المثل درآمده است که در نقاط مختلف و در موارد گوناگون به صورتهای متفاوتی به کار میرود.
در روستای دشت رزم ممسنی مردم معتقدند تمام دعواهائی که در محل روی میدهد به سبب جوشیدن خون سیاوش است که به زمین ریخته است و وقتی دو نفر دعوا و اختلاف خود را طولانی بکنند به آنها میگویند:«چه خبر شده مگر خون سیاوش به جوش آمده است؟» ارغوان خلفی،بیست و دو ساله،آموزگار عشایری دشت رزم جاوید فهلیان ممسنی،اردیبهشت عباس نیکورنگ،الشتر لرستان،آذر 4531 تشبیه و تمثیل اگر بخواهند پشت سر کسی از زور و دلاوری او تعریف بکنند میگویند:«یارو انگار رستم دستان است»یا«فلانی مثل رستم میماند»و هرگاه شخصی را ببینند که سینهء بزرگ و پهنی دارد میگویند:«یارو سینهاش به فراخی سینهء رستم است»یا«تخت شانههایش به بزرگی و پهنی و چاقی شانههای رستم است.
میگویند روزی رستم با اژدهائی عجیب روبرو شد هرچند جنگید دید حریف اژدها نمیشود از جنگ دست کشید و در یک گوشه رویش را به خاک گذاشت و به درگاه خداوند نالید و استغاثه کرد که خدایا در جنگ این اژدها درماندهام مرا در پیش دلاوران ایران شرمنده مکن و همچنانکه مرا بر دیو سفید غالب کردی عنایت فرما تا این اژدها را هم نابود کنم و بندگانت هم از شرش خلاص شوند."