چکیده:
اومانیسم شالوده فرهنگ و فلسفه بعد از رنسانس در غرب است که بر اساس آن، انسان
میزان کلیه ارزشها و فضایل از جمله حق و حقگرایی است. در طول چند قرن که اندیشه
مزبور در شاهرگهای جوامع غربی جریان دارد تحولاتی اساسی در این نگرش رخ داده است.
اومانیسم علاوه بر شمول بر اصولی چون اختیار و آزادی و فردگرایی انسان، به علت وجود
اصل مدارای دینی با هر دین و آیینی از توحیدی گرفته تا الحادی قابل جمع است. در
تلقی اومانیستی مفاهیم ارزشی تعاریف خاصی پیدا میکنند؛ برای مثال حق و حقگرایی با
محوریت انسان تعریف میشود که در مقاله حاضر به نحوی اجمالی به آن پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
"43 چنان که گذشت، جان لاک سخن از برابری انسانها گفت که با سخن بلند امام علیعلیه السلام قابل مقایسه نیست، زیرا ایشان هیچ استثنایی در این برابری قائل نشدند آن جا که فرمودند: «مردم دو گروهند، یا برادر دینی تواند و یا در خلقت نظیر تواند»44 و آن جا که اسپینوزا در مورد حق طبیعی عقیده دارد، چون عواطف خودخواهانه انسانها باعث تعدی و تجاوز به دیگران میشود مجازات در جوامع ضروری است، اسلام معتقد است قوانین جزایی در جامعه به علت مقابله با انسان هایی است که خود را در معرض هدایت فطری وحیانی قرار ندادهاند، زیرا ایشان انسانهایی طبیعی هستند که به صفات انسانی خود اجازه رشد و کمال ندادهاند و تنها در مرحله درنده خویی طبیعی باقی ماندهاند، بنابراین برای جلوگیری از تعدی این افراد و آلوده شدن فضای جامعه انسانی، از روی ناچاری قوانین مربوط به مجازات اعمال میشود، در حالی که اصل، اعتقاد به برائت افراد از خطاست و تنها در صورت اثبات جرم و به خاطر مراعات حقوق جمع، مجازات شامل افرادی میشود که وجهه فطری و روحانی وجودشان را در معرض هدایت الهی قرار ندادهاند و در مرتبه درنده خویی که پستتر از مرحله بهیمیت است باقی ماندهاند و حقوق دیگران از تجاوز و تعدی ایشان در امان نیست؛ بنابراین اگر پس از طی مراحل تربیتی و اصلاحی، تغییری در روش آنها حاصل نشد ناگزیر به عنوان یک امر ثانوی اعمال مجازات صورت میگیرد."