چکیده:
موضوع نسبت مفهوم شورا با مفاهیم مشابه غربی در سدة گذشته، از موضوعات جنجالی در
اندیشه اسلامی معاصر بوده است. پرسشهایی از این قبیل که آیا نظام سیاسی مشروطه
همان «شورا»ی اسلام است و آیا میتوان این دو مفهوم را چنان به هم نزدیک کرد که
مشروطیت را شکل امروزی شورا دانست؟ و آیا ایجاد تقریب میان مفهوم شورا و دموکراسی
به معنای کاهش دموکراسی به برخی از ابعاد آن نخواهد بود؟ از پرسشهایی است که در
مقاله حاضر مورد توجه قرار گرفته است. نویسنده سیر تحول مفهوم شورا را از نیمه دوم
سدة اول هجری، که شورا به منزلة حکمیت گروهی نخبه، برای انتخاب یکی، از میان خود
برای ریاست تلقی میشد تا سدة سوم، که افق مفهومی جدیدی به آن بخشیده و توده مردم
(سواداعظم) به منزلة اهل جماعت و شورا مطرح شدند و تا دوران معاصر که شاهد تقریب و
بلکه یکی سازی مفهوم شورا و دموکراسی هستیم، را بررسی کرده است.
خلاصه ماشینی:
"نویسنده سیر تحول مفهوم شورا را از نیمه دوم سدة اول هجری، که شورا به منزلة حکمیت گروهی نخبه، برای انتخاب یکی، از میان خود برای ریاست تلقی میشد تا سدة سوم، که افق مفهومی جدیدی به آن بخشیده و توده مردم (سواداعظم) به منزلة اهل جماعت و شورا مطرح شدند و تا دوران معاصر که شاهد تقریب و بلکه یکی سازی مفهوم شورا و دموکراسی هستیم، را بررسی کرده است.
به نظر میرسد مسئلهای که توجه رشید رضا و پیش از وی طهطاوی، خیرالدین تونسی، محمد عبده، نایینی و کواکبی و دیگران را به خود جلب کرده این است که انگیزه چنین نگرشی صرفا وجود شورا در تجربه تاریخی امت و ذکر آن در قرآن کریم نیست، بلکه وجود حکومت مشروطه در اروپای غربی بوده است.
[38] رشید رضا و نایینی از شیوه دست یازی حاکمان شرق اسلامی (خاورمیانه) به قدرت خرسند نبودند، اما آن را «سلطنت ضرورت» نامیدند که تن دادن به آن به مفهوم رضایت به استبداد آنان نسبت به بندگان خدا نیست، بلکه باید قانون اساسی، شورا و دموکراسی حاکم باشد، تا زمانی فرا رسد که بقای چنگ اندازان بر قدرت ناممکن شود."