چکیده:
: نویسنده در این مقاله ابتدا اهمیت نقد و نقادی را تبیین و سپس به لزوم نقد دوره اصلاحات تأکید ورزیده است. وی یکی از علل اصلی شکست
اصلاحطلبان را، کارشکنی اقتدارگرایان میداند و از این نکته هم غافل نیست که عملکرد و رفتار خود اصلاح طلبان هم باید نقد و بررسی شود. ایشان پنج رکن را
برای نقد اصلاحات بیان میکند و در خاتمه مصادیق عینی مواردی که باید نقد و بررسی شود در قالب یازده مورد بیان میکند. در پایان نویسنده اعتقاد دارد که
اصلاحطلبان باید با نقد بیرحمانه اما درونی، خود را اصلاح کنند تا با آمادگی و انسجام هر چه بیشتر در میدان رقابتها حاضر شوند.
خلاصه ماشینی:
"همچنین اگر بپذیریم تدوین راهبرد صحیح بدون فهم انتقادی گذشته ممکن نیست، نباید نقد را فقط درباره هشت سال اصلاحات و آن هم صرفا در مورد خاتمی و اصلاحطلبان جایز و بلکه لازم دانست، اما حاضر نشد به بررسی علل ناکامی جنبش مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت بپرازد.
چنانچه اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری اخیر پیروز نیز میشدند، باید عملکرد خود را آزاد و علنی نقد میکردند؛ زیرا که پیروزی در انتخابات نشانه درست بودن همه عملکردها نیست، همچنان که ناکامی در انتخابات لزوما ناشی از اشتباه بودن گفتمان و راهبرد اصلاحات نیست.
با توجه به توضیحات فوق، شاید بتوان منتقدان کنونی اصلاحات را به شرح زیر گروهبندی کرد: الف) جمعی با نگاهی منفی و مأیوسانه مبنی بر اینکه هیچ کار مهمی به سود میهن و مردم در ایران شدنی نیست، لذا تلاش اصلاحطلبان را بیفایده میخوانند؛ ب) گروهی به منظور جلب توجه کانون قدرت و سهیم شدن در حکومت، خاتمی و همکارانش را مورد شدیدترین انتقادها قرار میدهند؛ پ) دستهای از منظر عدم تحقق وعدههای اصلاح طلبان انتقاد میکنند؛ ت) عدهای به منظور توجیه عملکرد خود که در جهت به قدرت رسیدن اقتدارگراها نقش ایفا کردند، میکوشند با اتخاذ راهبرد فرار به جلو، اصلاحطلبان را در موضع تدافعی قرار دهند تا خود نقد نشوند.
2. نویسنده مدعی است «چنانچه اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری اخیر نیز پیروز میشدند، باید عملکرد خود را آزاد و علنی نقد میکردند» اما گذشته اصلاحطلبان مؤید این مدعی نیست."