خلاصه ماشینی:
"گرچه پیامد دلیلها, بنابر این که درست و کامل باشند, این است که کافر مالک قرآن نمی گردد, ولی چون در مبحث خرید و فروش از آن سخن رفته است, عنوان فروختن به کافر را آورده اند, در حالی که عنوان (تملک) از فروش گسترده تر است و به هر روی, باید روشن کنیم که آیا عنوان فروش, گذشته از به میان آمدن عنوان دیگری مانند اهانت و سبک شماری و یا آلوده شدن کتاب خدا در دست آنان, به خودی خود حرام است یا خیر؟ چه, عنوانهای دیگر, افزون بر نادرستی, تنها درباره کافران نیست.
این نیز روشن نیست که علت نفی راه برتری بر مؤمنان, برای احترام مؤمن باشد, بلکه ممکن است دارای جنبه ای سیاسی بوده که همان هشیار ساختن مسلمانان به ناگزیر بودنشان در بیرون رفتن از سلطه کافران به هر راه ممکن است; زیرا چیره شدن و برتری کافران بر ایشان و سرزمینهاشان از سوی خداوند بزرگ نبوده و او هرگز راه برتری و چیره شدن را برای آنان نمی گشاید, تا چنین نگویند که این چیرگی به تقدیر و قضاء الهی بوده و ناگزیر باید در برابرش سرفرود آورد و خرسند بود; چه, این خود کرنش در برابر خواری و ستم است و خداوند آن را ناپسند می شمارد و سربلندی از آن خدا و پیامبرش و مؤمنان است.
از باب مثال در همین مسأله فروش قرآن, کاری که انجام می گیرد از یک سو فروختن و داد وستد است و از سوی دیگر اهانت به قرآن (اگر بپذیریم که دادن قرآن به آنان خوار شمردن آن است) اکنون اگر برای حرام بودن فروش قرآن چنین استدلال کنیم که اهانت به قرآن خود حرام است, این دلیلی نادرست خواهد بود; زیرا حرام بودن اهانت, هیچ گاه به فروختن سرایت نمی کند, هرچند در یک کار انجام یافته در خارج, هم فروش و هم اهانت, به یکباره پدیدار گشته اند."