چکیده:
بحث زن را در قرآن میتوان به صورت نمونهای از مجموعه بحثهای کلیتری، مثل دین و حقوق بشر، دین و دموکراسی، دین و عدالت، دین و آزادی در نظر گرفت که در سالهای اخیر بسیار مطرح بوده است. به نظر میرسد در برخورد با مجموعه این مباحث، نیاز به یک متدلوژی واحد وجود دارد. چون پرسشها، چالشها و مشکلاتی که مطرح است در همه اینها مشترک میباشد. در مورد دین و حقوق بشر یا دین و دموکراسی، نواندیشان دینی معتقدند که دین با دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زن، عدالت، آزادی و... همسویی و یا حتی تطابق دارد. از سویی دیگر بخشی از گرایشهای سنتی معتقدند نواندیشی دینی در واقع دین را با تفکرهای جدید منطبق میکند، که این یک موضوع درون دینی نیست. اینها میگویند دین با آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زن و... سازگار نیست، حتی بعضی از تندروترهایشان میگویند: دموکراسی از سقیفه نتیجه شده و با دین سازگار نیست. نکته اساسی و محوری این است که آیا واقعا حالت دوصدایی در زمینه متون دینی ما وجود دارد یا نه؟ به نظر میرسدکه برخورد «تاریخی ـ الهامی» با متن یک راه و یک متد برخورد با این وضعیت دوصدایی است و قرآن و پیغمبر مسیری طی کردهاند که مبتنی بر رفع تبعیض و برقراری عدالت بوده است و به نظر میرسد قرآن خودش تجارب بشری را به رسمیت شناخته و به آنها توصیه کرده است، یعنی به یک معنا کتاب دین با کتاب طبیعت، تاریخ و جامعه ملازم و هماهنگ است.
خلاصه ماشینی:
"» و با این تعابیر میخواهند این مطلب را القاء کنند که چون در جامعه آن روز ظرفیت بیان تمامی احکام زنان نبوده، آن حضرت تمام مطلب را بیان نداشتهاند؛ در حالی که اولا: نگاه جزیی در احکام، برداشت جزیی و سطحی به انسان میدهند، یعنی اگر فقط به مسأله ارث زنان بنگریم، شاید این توهم در وهله اول برای انسان پدید آید که در این مسأله به زنان ظلم شده است؛ اما وقتی در کنار مسأله ارث، مسائل دیگری مانند تکلیف مردان به پرداخت مهریه و نفقه زنان مورد توجه قرار گیرند، به این مطلب خواهیم رسید که در وضع چنین احکام دقائق و ظرائفی وجود داشته است که به همین سادگی نمیتوان بر آنها ایراد وارد نمود.
باید گفت که هر چند این آیه به مطلب قابل توجهی در زمینه ارسال رسل اشاره دارد و به طور مبسوط این مسأله در مباحث مربوط به زبان دین مورد بحث واقع میگردد اما این بدین معنا نیست، حال که انبیا به زبان قومشان سخن میگفتند احکام شریعت دستخوش تغییرات زمانه قرار بگیرند، بلکه با توجه به این که تمامی افراد بشر از هر قوم و قبیلهای و در هر عصر و زمانی در اصل خلقت، فطرت و رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی یکسان میباشند؛ دلیلی ندارد که عامل زمان و مکان را آنقدر مؤثر بدانیم که بگوییم احکام شریعت زمان بردارند."