چکیده:
اساس این گفتوگو بر پایه مدنیت و رابطه آن با توسعه شکل گرفته است. آقای قاضی مرادی معتقدند وجود تضاد و درگیری در جامعه امری اجتنابناپذیر است و برای رفع این تضادها اگر مدنیت ملاک قرار بگیرد، مسائل به طور مسالمتآمیز حل خواهد شد و الا خشونت غلبه پیدا خواهد کرد. ایشان مدنیت را به دو قسم اجتماعی و سیاسی تقسیم میکند و در ادامه به بحث جایگاه مدنیت با هر دو قسم آن در تاریخ معاصر ایران میپردازد. وی در خاتمه معتقدند سه جریان اندیشه سیاسی ایران معاصر یعنی جریان تفکر دینی، اندیشه ناسیونالیستی یا ملی و اندیشه چپ و متأثر از سوسیالیسم، هیچ کدام تعامل خوبی با مدنیت نداشتهاند.
خلاصه ماشینی:
"آقای قاضی مرادی معتقدند وجود تضاد و درگیری در جامعه امری اجتنابناپذیر است و برای رفع این تضادها اگر مدنیت ملاک قرار بگیرد، مسائل به طور مسالمتآمیز حل خواهد شد و الا خشونت غلبه پیدا خواهد کرد.
رابطه نابرابری که بر مبنای آمرانگی شکل بگیرد، نمیتواند با معیار مدنیت اجتماعی شناخته شود، چون فرودست به خاطر ترس به فرادست احترام میگذارد و در واقع این عملی ریاکارانه است.
بنابراین میخواهم به این نکته تاکید کنم که اگر هر یک از ما از فردیتی مستقل و آگاه برخوردار نباشیم، اصلا امکان ندارد که فرد دیگری را به عنوان فردی که متمایز با ما اما برابر با ما است، به رسمیت بشناسیم، به او احترام بگذاریم و با او ارتباط برقرار کنیم، فردیت مستقل و آگاه شرط استقرار مدنیت اجتماعی است.
در حال حاضر اگر دولت به معنای واقعی حق تعیین سرنوشت مردم را به رسمیت بشناسد، این امر میتواند زمینهساز رشد مدنیت در حوزههای اجتماعی و فکری و فرهنگی باشد.
3. ایشان در قسمتی از این گفتوگو تقسیم خودی و غیرخودی را در جامعه مانعی برای تحقق مدنیت سیاسی میدانند و معتقدند که این تقسیمبندی با اغراض سیاسی و بهرهگیری از منافع بیشتر طرح شده است.
ایشان مدعی هستند که غیرخودی هرچند فکر صحیحی داشته باشد مورد قبول واقع نمیشود، در حالی که این صرفا یک ادعایی است که دلیلی بر آن وجود ندارد، بلکه بر خلاف آن شواهد متعددی وجود دارد مانند مطبوعات که در کشور فعالیت میکنند یا گرایشها و آراء مختلف و گاه متعارض."