چکیده:
افلاطون مطالب برخی از رسائل فلسفی خود مانند رساله تیمایوس را «اورتوس میتوس»
(mythos ortos) و «ایکوس لوگوس» (logos eikos) نامیده است. از نظر روششناسی، این
سؤال مطرح میشود که مراد افلاطون از این دو تعبیر چیست؟ پاسخی که این مقاله به دو
پرسش مذکور داده این است که وی از آن نظر که مایه اصلی برخی رسالههایش را اسطوره
تشکیل داده و این اسطوره در خلال گفتوگوها و بر پایه روش دیالکتیکی به نحوی خالص و
ناب میگردد، از آن به «اورتوس میتوس» (داستان راست) (right Myth) تعبیر میکند؛ و
از آن نظر که ـ به هر حال ـ میتوان توجیهی برای محتوای این رسالهها یافت و به این
طریق به «لوگوس» تقرب یافت آن را «ایکوس لوگوس» (سخن راستنما) مینامد. نکته
ظریفی که از این مطلب به دست میآید آن است که در نظر افلاطون، نه تنها رابطه میان
این دو ـ به اصطلاح ـ رابطه «تقابل» نیست، بلکه میتوان گفت: اصولا «میتوس» در طول
«لوگوس» قرار میگیرد؛ یعنی «میتوس» راهی برای رسیدن به «لوگوس» است. در زمینه
الگوشناسی افلاطون نیز در اینکه از نظر وی «مثل»، الگو و سرمشق تبیینها از جمله
تبیین چگونگی پیدایش و دگرگونی جهان هستند، تردیدی وجود ندارد. تنها این مشکل باقی
میماند که در تطبیق تبیینها بر الگوها، مشکلات و تنگناهایی به چشم میخورد و
البته افلاطون هیچگاه تسلیم محال بودن ارائه تبیین کامل نشده، بلکه دیگران را به
تلاش برای طرح تبیین کامل و ایدهآل تشویق کرده است.
خلاصه ماشینی:
"اصل لزوم الگو آیا اصل وجود الگو برای پیدایش و دگرگونیهای عالم لازم است؟ با مطالعه آثار افلاطون، به ویژه رساله تیمایوس، میتوان ادعا کرد که برای افلاطون تردیدی در لزوم وجود یک الگو برای پیدایش جهان وجود ندارد؛ اما اینکه آیا او دلیلی نیز بر این مطلب اقامه کرده است یا نه، با مطالعه سخنان او، دلیلی بر این مطلب یافت نشد؛ ولی همین قدر روشن است که وی هر گاه سخن از «الگو» به میان آورده، یکسره سراغ ویژگیهای الگوی مورد نظر خود رفته است.
چیستی الگو الگوی تبیینی افلاطون برای پیدایش و دگرگونیهای عالم چیست؟ هرچند تردیدی در اصل وجود الگو و سرمشق نیست، ولی به دلیل آنکه افلاطون به صورت متمرکز، چیستی و ویژگیهای الگوی موردنظر خود را ذکر نکرده، برخی شارحان را به تردید افکنده که آیا مراد او از «الگو» و «سرمشق» همان «مثل» است، یا چیزی دیگر؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسش، لازم است سراسر رساله تیمایوس را از نظر بگذرانیم و ببینیم افلاطون چه ویژگیهایی برای الگوی موردنظر خود برشمرده است.
7ـ دربرداشتن همه مخلوقات زنده معقول: با نگاهی به 31a رساله، میتوان این ویژگی را به الگوی مورد نظر افلاطون نسبت داد: اگر جهان به راستی از روی سرمشقی که برای آن قایل شدیم، ساخته شده باشد، در این صورت، فقط وجود یک جهان را میتوان پذیرفت؛ زیرا آن ذات، که همه ذوات زندهای را که جایشان فقط در عالم عقل است در خود جمع دارد، ممکن نیست ذات دومی در کنار خود داشته باشد."