چکیده:
بررسی مسئله «تزکیه نفس» و رابطه آن با معرفت، از لحاظ هستیشناختی و معرفتشناختی،
امری است که از جهات متعددی شایان توجه بوده و در بستر فلسفه اسلامی به طور
نظاممند و آکادمیک مورد توجه و بررسی قرار نگرفته است. نوشتار حاضر با تکیه بر
مبانی حکمت متعالیه، ابتدا به توضیح و تبیین اصول فلسفی مربوط به این مسئله پرداخته
و سپس به ارائه نظریه ملاصدرا درباره تأثیر و نقش تهذیب اخلاق و تزکیه نفس در کسب،
حفظ و نتیجهبخش بودن معرفت پرداخته و در پایان، برخی از نقدها و اشکالات مرتبط با
این مسئله را ذکر کرده است.
خلاصه ماشینی:
"برای بررسی اجمالی مبانی هستیشناختی مسئله نفس، نکات ذیل را بررسی میکنیم: تعریف «نفس» حکمت سه رکن دارد و همه مسائل آن بر پایه این سه رکن و در چارچوب مبانی آن مندرج است؛ معرفهالنفس یکی از آنهاست که شناخت آن، شناخت همه حقایق را به دنبال دارد؛[24] زیرا نفس بنا به نظر بسیاری از حکما و به ویژه ملاصدرا، نردبان عروج به بام معرفت است و شایستگیهای فراوانی برای نیل به حقایق هستی دارد.
برخی از مبانی هستیشناختی در جوهرشناسی نفس را، که در فهم و بررسی مسئله ـ یعنی: رابطه تزکیه نفس با فهم و معرفت ـ نقش اساسی دارند ملاحظه میکنیم: حقیقت ادراکی نفس کمال اصلی نفس انسانی در درک حقایق اشیا نهفته است و تا زمانی که نفس به این مرحله نرسیده باشد، به فعلیت لایق خود نخواهد رسید و فقط در حد حس و ماده باقی خواهد ماند که در واقع، مسیر زوال و دگرگونی است.
توضیح آنکه منظور ملاصدرا از «وابستگی فهم فلسفی به فضایل اخلاقی»، سیر انسان در مراتب هستیشناختی نفس خود و درک حضوری امور در ذات خود است، نه صرفا اطلاعات عمومی و علوم حصولی که در ذات او منطبع نگشته است؛ زیرا چنین علمی نه تنها مفید فایدهای برای انسان نیست، بلکه به عنوان حجاب و مانعی در نفس او، مانع رسیدن به کمالات لایقش میشود؛ زیرا انسان تحت تأثیر گناهان و رذایل اخلاقی، از رسیدن به مرتبه عقل فعال، که بالاترین حد فعلیت مقام انسانی است، ناتوان میگردد، و این نتیجه دنیوی گناه و معصیت است؛[176] چراکه نور عقلی (همان عقل فعال) از طریق ترک معصیتها و انجام کارهای متناسب و همسنخ با آن حاصل میشود."