چکیده:
اسلام به عنوان یک مجموعه به هم پیوسته و هماهنگ است. بدین لحاظ هر کدام از اجزاء
آن در جایگاه خاص خودشان قرار دارند.
نظام سیاسی ـ اجتماعی اسلام که یکی از اجزاء این مجموعه است بیانگر این واقعیت است
که قلمرو دین از قلمرو شخصی و خصوصی فراتر رفته و به مسائل اجتماعی نیز توجه دارد.
و لذا اسلام از یک طرف؛ عدالت، مساوات، برابری، آزادی، اخلاق و تهذیب نفس را مورد
توجه قرار داده و از طرف دیگر؛ تجارت، رفاه، جنگ، صلح، امنیت و حکومت را برای جامعه
اسلامی خواستار است.
این مقاله در صدد بررسی مقایسهای نظام سیاسی اسلام از منظر استاد مطهری و علامه
اقبال لاهوری میباشد.
Islam is a steady set of system whose components are in their special proper place. Islam's socio-political system، which is the indicator of the religion domain، is one of the components of this system. As a matter of fact، the scope of religion has gone beyond the individual or personal scope، paying attention to the social issues as well. Not only has Islam taken the individual needs into consideration، but also has paid a considerable attention to the social needs. Islam gives a great importance to justice، equity، freedom and the purification of soul; besides wishing welfare، peace، security، defense and authority for the Islamic society.
The present essay aims to implement a contrastive analysis of Islam's political system from the viewpoint of the professor Mutahhari and that of Allamah Eqbal Lahouri.
خلاصه ماشینی:
"اقبال در یک شعر اردویی دیگر چنین میگوید: جلال پادشاهی هو که جمهوری تماشا هو جدا هو دین سیاست سی تو ره جاتی هی چنگیزی اقبال معتقد است که به خاطر همین نگاه سکولاریزه اروپاست که انسان آرامش، سکون و اطمینان را از دست داده و از طرفی خود غرضی، بیاعتمادی و اقتصاد بدحالی بر جهان حاکم است: یورپ از شمشیر خود بسمل فتاد زیر گردون رسم لادینی نهاد گرگی اندر پوستین برهای بر زمان انـدر کمین برهای مشکلات حضـرت انسان از اوست آدمیت را غـم پنهان از اوست به نظر اقبال، تأثیر دیدگاه سکولار در زندگی انسان صورت عجیبی داشته و همه مفاهیم در آنجا معنای دیگری پیدا میکند.
50 اقبال معتقد است که هدف و غایت رسالت پیامبر اسلام تنها این نبود که رابطه شخصی بین خدا و بندگان او ایجاد شود، بلکه یک نظام کامل اجتماعی که انسانها بر اساس آن زندگی کنند نیز همراه پیامبر وجود داشته است.
82 استاد مطهری، نظریه جدایی دین و سیاست و این نظر را که دین فقط به امور عبادی و معنوی میپردازد و در احکام اجتماعی و سیاسی حرفی برای گفتن ندارد، رد میکند و آن را بیخبری از حقیقت اسلامی میداند.
قانو ن اجتماعی دارد، قانون اقتصادی دارد، قانون سیاسی دارد، آمده برای تشکیل دولت، تشکیل حکومت، آن وقت چطور میتواند ارتش نداشته باشد؟ چه طور میتواند قانون جهاد نداشته باشد؟90 استاد مطهری معتقد است مقررات و تعلیمات اسلامی تفکیک پذیر نیست و اسلام به صورت یک فلسفه زندگی بر اجتماع حکومت میکند و این تبلیغات و نیرنگ استعمار است که علیه قوانین و مقررات اسلامی روا داشته است."