چکیده:
راستی ارزشها چگونه به وجود آمدهاند؟آیا ارزشها نیز به مانند واقعیتهای اجتماعی،امور واقعی و حقیقیاند؟آیا ارزشها به مانند نهادها واقعیت دارند؟چگونه انسان،ارزش را ارزش میکند؟آیا انسان میتواند بدون ارزش(ارزشها)زندگی کند؟ارزشها چه نیازی یا میلی از نیازها و امیال انسان را پاسخ میدهند؟راستی کدام ارزشها(اخلاقی،اجتماعی و مذهبی)خواستههای انسانی را پاسخ میدهند و کدام اولویت دارند؟نویسنده بر آن است حسب فرصت نوشتار،به این پرسشها پاسخ دهد.
خلاصه ماشینی:
"» تقسیمبندی اعتبارات علامه با ملاحظه این خلاقیت انسان، اعتبارات را به دو دسته تقسیم میکند و میگوید:«ساختن علوم اعتباریه معلول قوای فعاله طبیعی و تکوینی میباشد و پر روشن است که فعالیت این قوا یا پارهای از آنها محدود و بسته به اجتماع نمیباشد؛مثلا انسان قوای مدرکه و همچنین جهاز تغذی (تغذیه)خود را به کار خواهد انداخت،خواه تنها باشد،خواه در میان هزار،آری یک دسته از ادراکات اعتباری بیفرض اجتماع صورتپذیر نیست؛مانند:ازدواج،تکلم و تربیت اطفال،از این نظر اعتباریات به دو قسم منقسم میشوند: 1-اعتباریات پیش از اجتماع؛ 2-اعتباریات بعد از اجتماع.
3-اصل سوم:ابدیت و سرمدیت (immortality) است؛یعنی روح و نفس انسان که هسته انتولوژیک انسانیت است، اصولا بایستی به نوعی بقا و ابدیت و استمرار ذاتی اتصاف داشته باشد،زیرا اگر ما اصل بقا را قبول نکنیم تمام کارهایی را که انجام میدهیم در قبال آنها مسؤولیتی نخواهیم داشت و در این صورت افعال ما چه خوب باشد و چه بد مانند هستی خودمان معدوم مطلقاند و در همان آن حدوث ناپدید شده و به کلی معدوم میشوند و از بین میروند و در این صورت دیگر زشت و زیبای اخلاقی مفهومی نخواهد داشت.
تبدیل بد به خوب و گذر از خوب به خوبتر و از خوبتر به خوبترین یک جریانی است که مستلزم دوام و ابدیت است و بر یک اصل ثابتی که راه این تکامل را میپیماید استوار است و آن اصل عبارت است از اصل ابدیت (immortality) ؛یعنی باید قبول کنیم که انسان میرانیست و اینطور نیست که انسان با تمام افعال و صفاتی که دارد با مرگ طبیعی به کلی نابود گردد،بلکه یک نوع بقا برای انسان وجود دارد که تا اینکه بتواند در نهایت سیر تکاملی خود به آن خوبی مطلق برسد."