خلاصه ماشینی:
"ابن قبه, م: 317, در این باره می گوید: (انه لما ظهر الاختلاف فی الاخبار الامامیة و شکوا ذلک الی ائمتهم, صلوات الله علیهم, امروهم بان یأخذوا بما یجمعوا علیه…) پرسشی که از آن سخن به میان است: چگونه در یک برهه تاریخی و با ویژگیهای یکسان, هم اختلاف وجود داشته است و هم اجماع؟ با انگاره وجود اجماع, چگونه می توان اختلاف را انگاشت و با انگاره اختلاف, اجماع را چگونه می توان انگاشت؟ در پاسخ می توان گفت: در آن زمان, گاه میان اصحاب بر سر یک مسأله, بدون آن که روایتی در دست داشته باشند, هم رأیی وجود داشت; به این گونه که حکم مسأله از سوی امام, به گونه ای ارائه شده بود که جامعه شیعی و یا دست کم اصحاب, در جریان آن حکم قرار گرفته بودند و در نتیجه, بین آنان بر سر پرسش و جستار, هماهنگی و هم داستانی شکل گرفته بود, ولی از سوی دیگر و پس از مدتی و در روزگار تقیه, در باره همان پرسش و جستار روایتهای گوناگونی از امامان(ع) صادر که گاه افزون بر ناسازگار بودن با یکدیگر, با آنچه میان جامعه شیعی و اصحاب به عنوان حکم, رواج یافته بود نیز, اختلاف داشت.
نظریه اجماع تضمنی, بر پایه لطف, همان گونه که گذشت, در برهه ای رخ داد که تکانه و رویداد ناگهانی ناشی از آغاز غیبت کبری, عالمان شیعه را واداشته بود تا با نظریه پردازی, خود, به جبران این کمبود و کاستی روانی ـ فکری بپردازند; ولی رفته رفته, این حالت و چگونگی, رو به دگرگونی نهادو پس از گذشت صد سال, حالت و چگونگی پدید آمد که تا اندازه ای شیعیان با غیبت امام(ع) دیگر به صورت مشکلی چالش برانگیز و بحران زا روبه رو نبودند; بلکه با آنچه غیبت برای آنان پیش آورده بود خو گرفته بودند."