خلاصه ماشینی:
"خاطرات ما شا الله خان کاشی عدهای از آزادیخواهان از قبیل مرحوم مدرس-مساوات-سلیمان میرزا-نظام السلطنه آقای سید محمد صادق طباطبائی و غیره برای حفظ وطن از تعرض بیگانگان کمیتهیی بنام (کمیته دفاع ملی)تشکیل داده و از عموم عشایر و سران ایران برای مبارزه علیه قشون متجاوز روس دعوت نموده بودند.
عشایر و ایلات هم بمحض اینکه از تجاوز قشون روس بایران مطلع شده بودند مخالفت خود را با دولت مرکزی فراموش نموده با کمال صراقت برای حفظ استقلال وطن حاضر بجانفشانی شده و دسته دسته بکمیته دفاع ملی ملحق میشدند بمحض دریافت نامه آزادیخواهان و اطلاع از آمدن قشون روس بقزوین،پدرم فورا تصمیم برفتن بطرف قزوین و پیوستن بجبهه آزادیخواهان گرفت و بوسیلهء قاصد جواب مساعد باشخاص و کمیته دفاع ملی فرستاد و بدون اینکه قوای دولتی از نیت ما مطلع شوند مشغول تهیه مسافرت شدیم جنگ همچنان ادامه داشت و گلوله توپ مرتب بسمت قلعه میآمد که در حوالی نیمه شبی قلعه و تمام ذخایر را گذاشته با کلیه سوار از کویر نمک بسمت تهران حرکت کردیم."