خلاصه ماشینی:
"بدری ترویج نگاه من نگاه من بتو تنها نه سکر خواب دهد نیاز چشم سیاه ترا جواب دهد مرا به باغ گل بوسههات مهمان کن که نوش بوسه تو تشنهء شراب دهد به غیر شعر تو ای کوه سربلند غرور طنین نالهء ما را چه بازتاب دهد نگاه کرم تو بر چهرهء خزان زدهام طراوتی دگر از پر تو شباب دهد به پاس آنکه ز جان نغمه سرکنم،شاید غمی شگرف مرا شور و التهاب دهد چه بیم ز آتش دوزخ،که درد بیعشقی هزار مرتبهام بیشتر عذاب دهد مرا که تشنهء عشقم غم تو وه چه فسون به نقشهای فریبنده سراب دهد چنین که برگ و برم سوخت در کویر طلب چه شوق سایهء جان پرور سحاب دهد چون ترجمه مساوی در حکم مثل قرآن است و آوردن مثل قرآن محال است چنانکه در موضوع تحدی مذکور است و قرآن چندین بار اعم را به اتیان به مثل قرآن با سورهای از آن دعوت کرده است ولی تمام این دعوتها بلا جواب ماندهاند."