چکیده:
اهمیت عقل و عشق و نقش آنها در زندگی و سرنوشت انسان بیش از آن چیزی است که در آغاز قابل تصور باشد و تحقیق و بررسی جامع درباره آن امری ضروری است با وجود آثار فراوانی که درباره دو عنوان عقل و عشق به رشته نگارش در آمده و لیکن در خصوص رابطه و تعامل عقل و عشق و کیفیت برخورد آنها با یکدیگر کمتر بررسی بعمل آمده است مقاله حاضر به بررسی این امر در نزد برهان الدین محقق ترمدی (که مولوی نه سال مرید و مصاحب وی بوده است) با توجه به کتاب معارف بهمراه تفسیر
خلاصه ماشینی:
"بنابراین،جلال الدین مولوی نیز همانند برهان الدین محقق ترمذی برای استدلال عقلی در جایگاه خود اهمیت فراوان قائل است و به خوبی میداند که فروافتادن در ورطۀ تقلید موجب هلاکت انسان خواهد بود او با صراحت بیشتر به این واقعیت اشاره کرده و تقلید مردم را منشاء هلاکت آنان بشمار آورده است در نظر اهل تحقیق کسی که برای رسیدن به حقیقت کوشش و اجتهاد میکند به مراتب برتر است از کسی که در وادی تقلید فرو میماند کسی که به کوشش و اجتهاد میپردازد در صورت رسیدن به مقصود مشکور و مأجور است و در آنجا که با شکست و ناکامی روبرو گردد معذور خواهد بود درحالیکه شخص مقلد اگر به واقعیت دست نیابد در حسرت و ناکامی ابدی گرفتار خواهد شد به عبارت دیگر میتوان گفت حرکت در راه حق افضل است از اینکه انسان در بستر سکون و سنگر تقلید در خواب بیخبری فرو رود مولوی در جائی گفته است: لنگ و لونگ و خفته شکل و بیادب سوی حق میغیژ و او را میطلب دوست دارد،دوست این آشفتگی کوشش بیهوده به از خفتگی براساس این طرز تفکر که نمونۀ آن را در سخنان برهان الدین محقق ترمذی نیز دیدیم، طریق تقلید حتی اگر به حسب تصادف و از روی بخت و اتفاق به نتیجۀ مطلوب منتهی گردد قابل اعتماد و موجب یقین شناخته نمیشود زیرا اعتماد و یقین تنها از طریق شهود و عقل تحقق میپذیرد و آنجا که عقل یا شهود نباشد از اعتماد ویقین سخنی نمیتوان گفت."