چکیده:
کانت بر اساس تقسیمی که از قضا یا به دست داده است و آنها را به تحلیلی و تالیفی تقسیم نموده و قضایای تالیفی را در دو بخش ما تقدم و ما تاخر تعریف کرده است زمینه مفهوم تازه ای از تجربه را فراهم آورده که پیش از وی سابقه نداشته است کانت ابتدا از امکان ذاتی تجربه پرسش می کند و سپس آن را با امکان تحقق طبیعت پیوند می دهد و در بحث از امکان طبیعت به بحث از متعلق تجربه و نسبت آن با فاعل شناسا می پردازد و نحوه امکان قضایای تالیفی ما تقدم را در سایه آن نسبت تعیین می کند و در این بحث سوبژکتیویته را در قالب ـمن می اندیشم به عنوان بنیاد امکان قضایای تالیفی ما تقدم تثبیت می کند بدین ترتیب مفاد تجربه در معنای کانتی آ ن را با امکان تحقق طبیعت پیوند می دهد و در بحث از امکان طبیعت به بحث از متعلق تجربه و نسبت آن با فاعل شناسا می پردازد و نحوه امکان قضایای تالیفی ما تقدم را در سایه آن نسبت تعیین می کند و در این بحث سوبژکتیویته را در قالب من می اندیشم به عنوان بنیاد امکان قضایای تالیفی ما تقدم تثبیت می کند بدین ترتیب مفاد تجربه در معنای کانتی آن که از مبادی تصوریه علوم جدید به شمار می رود می رود معین می شود گفتنی است که این مقاله با نظر به کتاب شی چیست ؟ تالیف مارتین هیدگر تحریر شده است .
خلاصه ماشینی:
"چنانکه در یک قضیه که ذاتا معنای بسیط و واحدی را دربردارد موضوع و محمول را جداگانه درنظر گیریم در اینصورت قضیه را تحلیل کردهایم و اگر آنها را در نسبت اتصالی لحاظ کنیم و به جنبه وحدانی آن توجه کنیم قضیه را تألیف کردهایم؛پس قضیه در تعریف سنتی در عین حال که تألیفی است میتواند تحلیلی نیز درنظر گرفته شود و این تمایز به تمایز در اعتبار باز میگردد،پیداست که در این حالت قضیه مقسم برای اقسام تحلیلی و تألیفی واقع نمیشود و به لحاظ ذهن در معنایی که از قضیه افاده میشود بستگی دارد ولی از آنجا که کانت در تقسیم قضایا به تحلیلی و تألیفی به لحاظ مزبور استناد نمیکند لذا تعریف او تابع مفادی است که خود او برای حکم و قضیه تعیین کرده است.
چگونه ممکن است بدون آنکه متعلق علم به قضایای علم جهت دهد و میزان صحت و سقم آن قضایا باشد دانشمندی بتواند حکمی دربارۀ چیزی بدهد؟ برای مثال چگونه ممکن است حکمی دربارۀ تاریخ هنر بهراستی یک حکم تاریخ هنر باشد اگر اثر هنری از پیش تعریف نشده باشد؟ چگونه یک حکم زیستشناسانه دربارۀ یک جاندار میتواند واقعا قضیهای زیستشناسانه باشد اگر جانداری از قبل به عنوان یک موجود ذی حیات تعریف نشده باشد؟ ما همیشه باید نسبت به مفاد یک شیء مطابق با طبیعت عینی آن آگاهی داشته باشیم و در نزد کانت این آگاهی قضیهای تألیفی است،و اما ضرورتا باید ما تقدم هم باشد."