چکیده:
مراحل رشد و تکامل تفکر فلسفی ادموند هوسرل بنیان گذار فلسفه پدیدار شناختی سده بیستم را می توایم به سه دوره عمده تقسیم کنیم دوره یکم دوره پدیدار شناسی ما قبل استعلایی (Pre - transendental) یا پدیدار شناسی معرفت شناختی (epistemological phenomenology) اوست دوره میانی عمر او مصروف بسط و گسترش پدیدار شناسی استعلایی (transendental phenomenology) می شود و بالاخره دوره سوم و واپسین دوره زندگی اش نام بردار به د وره پدیدار شناسی تکوینی (genetic phenomenology) است ره آورد دوره دوم تفکر هوسرل کتاب پژوهش های منطقی است که در این مقاله به تحلیل و بررسی آن پرداخته شده است
خلاصه ماشینی:
"در عرف و اصطلاح برنتانو،حیث التفاتی به خاصهای از ذهن اطلاق میشود که برحسب آن ذهن همواره معطوف و ملتفت به چیزی میشود یا ذهن دربارۀ چیزی میاندیشد هوسرل از ریاضیات پا به خطۀ فلسفه گذاشت و این واقعیتی است که از همان عنوان نخستین کتابش فلسفۀ علم حساب آشکار و پیداست.
حقیقت منحصرا بر انسجام و معنیدار بودن تعابیر زبانی مبتنی نیست بلکه بر رابطۀ زبان با واقعیت استوار است سرانجام به نکتهای اشارت میکنیم که در تمیز تأویل استعلایی از شهود حائز اهمیت است؛ مهمترین تأویل از نظر هوسرل تأویل استعلایی است و آن عبارت است از اینکه،فرد اعتقاد خود را به وجود واقعی اشیاء در پرانتز یا در درون قلاب قرار میدهد و توجه خویش را یکسره معطوف و متمرکز بر«سپهر آگاهی» میکند که در آن ما«آنچه را در شیء درونی و ذاتی است مطالعه میکنیم.
) هوسرل در آثار بعدی خودش،از جمله در تأملات دکارتی،حتی از این رأی دوم در باب حقیقت روی برمیگرداند و در واقع به جای تجربۀ ذهنی-که در پژوهشهای منطقی بدان عنایت و تأکید دارد-به تجربۀ بین الاذهانی (intersubjectivity) رومیآورد و از همینجا، راهی برای سومین مرحله از تفکر خود-که همانا پدیدارشناسی تکوینی است-میگشاید.
واقعیت همان جهان زندگی است و همواره همان خواهد بود و البته این به معنی انکار امکانات عظیمی که ضمن تکامل علم به سبک گالیلهای در امر نظم بخشیدن و پیشگویی رویدادهای طبیعی حاصل شده است،نیست؛ این علم،بیگمان یکی از مهمترین دستاوردهای ذهن آدمی است."