خلاصه ماشینی:
"چهارشنبه 29/4/73،صبح بعد از مراسم صبحگاهی و صبحانه، دانشآموزان دورهء راهنمایی برای بازدیده عازم میدان امام میشوند.
بچهها از ساعت بدون عقربه که به قولی به دست توانای شیخ بهائی برای شاخص ظهر شرعی قرار گرفته دیدن میکنند،این سنگ مثلث قائم الزاویه است و هنگامی که هیچ سایهای نداشته باشد،ظهر شرعی است (در تمام فصول).
دانشآموزان دبیرستان در دو کلاس قصه به استادی برادران محترم آقای رضا رهگذر،نویسنده منتقد،مترجم و قصهگوی ظهر جمعه و آقای حسن بیگی تشکیل میشود.
دو کلاس شعر نیز به استادی برادران محترم،آقایان؛محمد علی مردانی، دکتر سنگری،ده بزرگی،کاکایی،محبت، علیدوستی و میری تشکیل میشود و دانشآموزان در بزم باشکوه،شعر خود را در معرض نقد و بررسی قرار میدهند.
دانشآموزان راهنمایی در دو کلاس قصه به استادی،برادران محترم یاری و میرموسوی و در دو کلاس شعر به استادی شاعران معاصر:مردانی،دکتر سنگری، محبت و...
حجة الاسلام نادری و دکتر سنگری در جایگاه مستقر میشوند و دانشآموزان عاشق امام حسین(ع)عارفانه به قرائت شعرهای عاشورایی خود میپردازند.
جمعه 31/4/73،اردوگاه،صبح اینجا اردوگاه است و تعطیلی سرش نمیشود!تمام دانشآموزان دو مقطع مثل گذشته سر کلاسهای خود حاضر میشوند.
»آقای رهگذر تمام نشده است که پچپچ بچهها بلند میشود:«قصهگوی ظهر جمعه»ایشان با صدای دلنشین خود مطالبی را بیان میکنند و به نقد مختصر قصه میپردازند.
شنبه 1/5/73«اول اردو غریبی است و آخر آشنایی» تا ساعت 30:8 دقیقه،اکثر استانها وسایل خود را تحویل دادهاند و خود را برای شرکت در برنامه اختتامیه که در«سالن هلال احمر»است آماده میکنند،تا از همان جا راهی استانهایشان بشوند."