چکیده:
مقاله حاضر به کارکردهای سرنوشتساز معارف عقلی، در باب پاسخگویی به پرسشهای موجود
درباره مبدأ، معاد و وحی پرداخته است و تأکید میکند که بر خلاف دیدگاه حسگرایان جهان معاصر
و متکلمان غربی که معرفت عقلی و دانش مفهومی و حصولی را تعطیل مینمایند، متون اسلامی ـ مانند
قرآن و نهجالبلاغه و... ـ پر است از ادله، شواهد و قرائنی که پیوند علم و ایمان را تعلیم میدهند.
تأسف نگارنده بر این است که علی رغم این آموزه اسلامی، گاه دیده میشود که دست اندیشه و تفکر
علمی و عقلی از مدعیات دینی و دریافتهای عرفانی کوتاه پنداشته میشود و آنگاه این کاستی به
اندیشوران دینی و بلکه به نفس دین اسناد داده میشود. بیان امتیاز برهان بر ذات در مقایسه با
برهان بر صفات واجب، مطلب دیگری است که به تناسب بحث و با رویکرد نقدی به دیدگاه
متکلمان، در پایان این نوشتار آمده است.
خلاصه ماشینی:
"این معنا نیست که راه مفهوم و شناخت حصولی برای دریافت و ادراک هستی الهی بسته است و با شناخت حصولی از ضرورت صدق هستی خداوند نمیتوان با خبر شد و هستی او را تنها به عنوان یک اصل مسلم نظیر مسلمات جدلی باید قبول کرد و به عبارت دیگر این دسته از آیات هرگز این معنا را افاده نمیکند که خداوند غایبی است که مفهوم را به آن راهی نیست؛ بلکه: اولا: شکناپذیر بودن خداوند در این آیات میتواند مستند به دلایلی باشد که در اثبات مبدأ و توحید و یا نفی شرک و بتپرستی آمده است؛ مانند این که: (أفی الله شک فاطر السموات و الارض) (1) یعنی: آیا در خداوند شک میکنید؛ او که فاطر و آفریننده آسمانها و زمین است.
او ابتدا مفهوم هستی، نیستی، ضرورت، امکان و نظایر آنها را ادراک کرده و مفهوم واجب الوجود را از این طریق میفهمد و از آن پس، از راه برهان بر تحقق مصداق مفهوم واجب برای آن استدلال میکند؛ هر چند که استدلال در نهایت برای او این حقیقت را آشکار میکند که اذعان به واقعیتی که از ضرورت ازلی برخوردار است، از آغاز همراه او بوده است و او از آن غفلت داشته است و در این حال دانسته میشود که براهین یاد شده کاری جز زدودن غفلت نداشته و در واقع اولی بودن معرفتی را اثبات کردهاند که در نفس الامر همه آگاهیها به او و به علم ذاتی او بازگشت مینماید و همه قضایا و از جمله اصل عدم تناقض، ضرورت خود را از ضرورت ازلی آن دریافت میدارند."