چکیده:
معرفتشناسی اصلاح شده، یک دیدگاه مشخص در معرفتشناسی دینی است که با نقد مبانی
معرفتشناسی الهیات طبیعی تحول جدیدی در عرصه معرفتشناسی ایجاد کرد. این مکتب نوظهور
رویکردی در برابر مبناگرایی کلاسیک است که تفسیر دیگری از معقولیت باور دینی ارائه میدهد.
در این مقاله ضمن گذری کوتاه بر مباحث مقدماتی آن، مبانی معرفتشناختی این سنت فکری را به
بحث میگذاریم.
خلاصه ماشینی:
"طبیعی است که شک در مقدمات، خود نتیجه را نیز مورد خدشه قرار میدهد؛ این مسئله و بسیاری از علل دیگر سبب شد که اعتقادات دینی و اعتقاد به وجود خداوند با پرسشهای جدیدی روبهرو شود و اندیشمندان جدید را بر آن داشت تا نگاهی دیگر بر متون متفکرانی چون آکویناس و کالون بیندازند و راهکارهای مناسبی را در این موارد بیابند و گاه با تأملی بیشتر در مبنا و پایههای معرفت، معیارهای دیگری پیش پای معتقدان و دینداران بنهند.
آلستون (2) ( ـ 1921) که با نگارش کتاب ادراک خدا نقطه عطفی در یکی از مسائل معرفتشناسی الهیات اصلاح شده، یعنی بینیازی باور دینی از استدلال و برهان ایجاد کرد؛ هر چند وی به کلیسای اصلاحشده کالون وابسته نیست و چندان تمایلی به استفاده از عنوان معرفتشناسی اصلاحشده، ندارد؛ اما تأثیر پر نفوذش در آراء اولیه پلانتینگا مورد اذعان اندیشمندان الهیات اصلاح شده است و از این جهت وی را نیز از جمله نمایندگان اصلی معرفتشناسی اصلاحشده محسوب میدارند.
شایان توجه است که پلانتینگا، از این بیان باوینک معقولیت اعتقاد به خداوند را نتیجه میگیرد و بیان میکند که مؤمن برای رسیدن به عقلانیت یا صحت معرفتی (5) در باورهای خود، به الهیات طبیعی نیاز ندارد؛ باور او میتواند کاملا معقول و موجه باشد؛ هر چند هیچ دلیل محکمی ـ اعم از قیاسی یا استقرایی و یا غیره ـ برای وجود خدا سراغ نداشته باشد."