چکیده:
در تحقق جنبش نرمافزاری، مسأله مهمی که نباید از نظر دور بماند، وحدت حوزه و دانشگاه
است. میدانیم که هیچگاه ارتباط منطقی بین حوزه و دانشگاه نبوده است و این امر خواهناخواه به
اعتقاد به جدایی علم و دین خواهد انجامید. در این نوشتار به موانع این وحدت و راهکار ایجاد این
وحدت، اشاره خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"ملاحظه میشود که در تبیین رابطه این دو مقوله، میتوان جایگاه دین را در نظام نوین زندگی بشر، خصوصا پس از پیروزی انقلاب اسلامی که بر اساس دین محوری شکل گرفت، تبیین کرد و جایگاه خرد ورزی را نسبت به آن مشخص نمود تا معلوم گردد که آیا اصولا بین این عرصهها، داد و ستدی وجود دارد یا خیر؟ اگر بلی، به چه صورت؟ آیا دین، وامدار دموکراسی است یا بالعکس؟ آیا اکتفا به دین حداقل که تنها زندگی فردی و اخروی افراد را در بهترین حالت شامل میشود، میتواند مبنای صحیحی برای اقامه حکومت و دلیل قانع کنندهای برای ضرورت این امر باشد؟ آیا اگر ولایت را به دین سپردیم و تولی را شایسته علم دانستیم، جز این است که دین، سزاوار دخالت در تمامی امور (اعم از فردی و اجتماعی و دنیویو اخروی)میباشد و در این صورت، ارائه پیش فرضها و اصول موضوعهعلوم باید از این عرصه نورانی صورت پذیرد و دیگر سخن گفتن از «دین حداکثر» عبث و نابجا نخواهد بود؟ پر واضح است که تبیین چنین رابطهای، ضروری و کاملا کاربردی است که تأثیر عینی و ملموس آن را به خوبی میتوان در کیفیت اداره جامعه، برنامهریزی و تدابیر امور و تبیین نظام معاش و معاد مردم احساس کرد."