چکیده:
ادب، حدشناسی، قملرودانی و نگاهداشت جایگاه و حد خویشتن است که بر معرفت نفس و
معرفت رب استوار میباشد؛ چه این که ادب انسان خودآگاه خداآگاه؛ ادب معالله، ادب عندالله و
حریم نگاهداشتن و شریعت محوری در فکر، قول و عمل است. در آینه کربلا و تابلوی عاشورا ادب
انسانهای کامل و متکامل، از امام و مأموم به صورت تمام عیار ترسیم و تصویر شده است. عاشورا در
حقیقت، فرهنگستان ادب ولایی و توحیدی و ادبستان رحمانی و روحانی است و معلم و مربی، آن
انسان کامل و امام زمان عاشورا؛ یعنی حسین بن علی علیهالسلام و شاگردان ایشان از بنی هاشم (عباس بن
علی علیهالسلام ، قاسم بن الحسن علیهالسلام ، علی اکبر، زینب کبری علیهاالسلام و...) و غیر بنی هاشم (حر بن یزید ریاحی،
زهیر بن قین، حبیب بن مظاهر، ام وهب، جون و...) بودهاند. هر کدام از آنان در مرتبه وجودی خود،
ادب در برابر ولیالله و حجةالله، ادب در برابر خدای متعال و ادب حضور عنداللهی را مراعات کرده
و حیات طیبه و زندگی پایدار پاک را با واژه ادب تفسیر کردند. ناگفته نماند از باب «تعرف الاشیاء
باضدادها» آن سوی جبهه عاشورا؛ یعنی کاروان یزیدی جز حدنشناسی و بیادبی در مقابل «ولی
خدا» و شریعت الهی، ظهور دیگری نداشت. پس ادب سرمایه کمال و سعادت انسانی و بحران فیض
الهی و مجلای عنایت و بارقه ربوبی است که عدهای از عاشوراییان را به دیدار خدا کشاند. در این
نوشتار، از ادب، نقش ادب در بیداری، بینایی و گذر از خود به خدا و نیل به فیض لقای رب از رهگذر
دیدار امام و ولی خدا سخن رفته است.
خلاصه ماشینی:
"این که ادب، از خدا به پیامبر صلیاللهعلیهوآله و از پیامبر صلیاللهعلیهوآله به علی علیهالسلام و از علی علیهالسلام به مؤمنین منتقل شده است، دست کم بر دو نکته دلالت دارد: الف) ادب تنها ادب الهی و دینی است؛ ب) تنها الگوهای کامل ادب الهی، انسانهای کامل؛ یعنی پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، علی علیهالسلام و ائمه علیهمالسلام هستند: «لکم فی رسول الله أسوة حسنة» (4) استاد علامه حسنزاده آملی چنین سرودهاند: ادبآموز نبود غیر قرآن که قرآن مأدبه است از لطف رحمان بیا زین مأدبه بر گیر لقمه نیابی خوشتر از این طعمه، طعمه طعام روح انسان است قرآن طعام تن بود از آب و از نان» (5) علامه طباطبایی رحمهالله پس از تبیین أدب دینی، نمونههایی از آداب الهی و ادب انبیاء عظام خداوند عزوجل را با استفاده از آیات قرآنی برشمرده است که چگونه آنها در پرتو تربیت الهی به کمالات وجودی خویش رسیده و اعضا و جوارح و جوانح آنها؛ یعنی ظاهر و باطنشان خدایی شده است و در جهانبینی، ایدئولوژی و یا حکمت علمی و حکمت عملی، عقل نظری و عقل عملی، صورت و سیرت، ظاهر و باطن و فکر و فعل و حال و قال خویش مبادی به آداب الهی شده و ادب را در برابر پروردگار و حتی در برابر کفار و منافقان و ملحدان مراعات میکردند و الگوهای انسانیت برای همه ______________________________ 1ـ محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمة، انتشارات دار الحدیث، چاپ سوم، 1381، ج 1، ص 107."