چکیده:
سکولاریسم که به عرفی شدن و تقدسناباوری معنا میشود عرصههای گوناگونی را درنوردیده است که
دین یکی از آنهاست. مقاله حاضر پس از توضیحاتی فشرده درباره سکولاریسم و واژههای وابسته و نیز درباره
دین، راههای گوناگون عرفی شدن دین را بیان و تحلیل کرده است. در ضمن نباید فراموش کرد که بستر عرفی
شدن دین، دین مسیحیت است و سرایت دادن آن به اسلام با روح معارف اسلامی سازگار نیست.
خلاصه ماشینی:
"پس از ذکر این مقدمه در پاسخ به گفته قبلی، میگوییم: تمسک به عقل و استدلال در تحکیم مبانی اعتقادی دین سر از عرفی شدن دین در نمیآورد؛ زیرا در صورتی این امر باعث عرفی شدن دین میشد که عقل ادعا میکرد همه گزارهها و باورهای دینی باید به تأیید مستقیم خودش برسد و مصلحتهای احکام به طور واضح مشخص گردد و گرنه (یعنی اگر گزارههایی در دین یافت شوند که نتوان بدین نحو آنها را استدلال کرد) باطل خواهند بود و جزء دین شمرده نمیشوند؛ اما میدانیم که عقل، در سنت اسلامی، مانند اغلب سنتهای فکری دیگر، به ناتوانی و محدود بودن خود معترف است و فقط در آن جاهایی که برهان یقینی بر مطلبی دارد، مدعی است؛ اما در غیر آن موارد، حکمی ندارد، حتی استدلالی که عقل بر ضرورت نبوت عامه اقامه میکند، راه را برای معتبر کردن حجتهای دیگری غیر از خودش هموار میکند؛ یعنی بر ناتوانی فهم خود در شناخت راههای سعادت و شقاوت انسان و لزوم فرمانبرداری از خدا و وحی و دین استدلال میکند، بر خلاف آن فرض که عقل بخواهد داور نهایی در اخذ و رد جزء به جزء احکام و معارف اسلامی و دین باشد.
قبل از پایان سخن یک بار دیگر خاطر نشان میکنیم که بستر روند عرفی شدن دین، مسیحیت و دنیای غرب بوده است و دین مسیحی خود یکی از عوامل و اسباب عرفی شدن بوده است؛ یعنی چنان دچار افزایشها و کاهشهای بیجا شده بود که بستر مناسبی را برای بریدن از ریشه ملکوتی و محو شدن در فرهنگ دنیایی و زمینی فراهم آورده است؛ اما اسلام هرگز در وضعیتی نیست که چنین صبغهای را بپذیرد."