چکیده:
مسأله گردش کائنات، از مسائل دیرینهای است که ریشه در تاریخ بشر دارد و رویکردهای گوناگونی در
مورد آن به وجود آمده است. جنبه طبیعی آن، علم نجوم و نظریات زمین مرکزی، خورشید مرکزی، فرضیات
کیهانشناختی و جنبه حقیقی و ماورایی آن نیز، نظریات عرفانی در مورد امام مرکزی، خدا مرکزی و
ملکوتگرایی را به وجود آورده است.
نوشتار حاضر به بررسی مسأله گردش کائنات از جنبه ملکوتی و عرفانی میپردازد که در آن، سه مرتبه از
رویکرد عرفانی به مرکزیت امام، قلب امام و خدا برای گردش هستی مطرح شده است. نویسنده برای ترسیم و
تبیین این روند از معرفت الهی، از بیان شعرای عارف، عرفای شیعه و سنی و روایات نبوی و شیعی استفاده کرده
است.
خلاصه ماشینی:
"مرکزیت قلب انسان کامل بر گردش کائنات، در بیان شعرا حکیم سبزواری این نکته را در شعری زیبا چنین سروده است: فلک دوران زند بر محور دل وجود هر دو عالم مظهر دل هر آن نقشی که بر لوح از قلم زد نوشته دست حق بر دفتر دل(2) شیخ محمود شبستری نیز درباره قاعده تفکر در آفاق، این حقیقت را اینگونه یبان نموده است: مگر دل مرکز عرش بسیط است؟ که آن چون نقطه وین دور محیط است(3) اوحدی مراغهای در غزلی دلنشین، به این نکته اشاره نموده است: پیاپی مایل است این دل به قرب نقطه خالش دریغ از خارج از مرکز نیفتادی مدار من(4) به هر حال این چند بیت از گنجینههای آسمانی شعرای عارف، نمونهای قطره وار از دریای بیکران معرفت ایشان نسبت به این لطیفه ملکوتی و جبروتی است.
عارف شبستری با تمثیلی از ظهور خورشید حقیقت در کائنات، جریان و سریان هویت و حقیقت حق تعالی در تار و پود هستی را، به طور مرکزی و در عین حال سیر کننده با تمام موجودات دوار، بیان کرده است: ز هر یک نقطه دوری گشته دایر هم او مرکز هم او در دور سایر(2) در واقع، عرفا این نکته را که خداوند در مرکز کائنات قرار دارد، با ضمیمه کردن حقیقت مرکزگونه قلب امام، توجیه و تبیین میکنند؛ زیرا امام که در مرکز توجه عالمیان و نقطه ثقل عالم قرار دارد، تمام این مرکزیت در قلب عرشی و الهی او متمرکز شده است و چون خدا در این جایگاه رفیع سکونت دارد، پس در حقیقت خداست که مرکز دوران کائنات به دور امام و قلب او است و اساسا مرکزیت قلب انسان کامل بر گردشکائنات به خاطر این است که خدا در آن جای دارد."