چکیده:
ابژهء زیباییشناسیک از جمله مباحث بحثبرانگیز در حوزهء زیباییشناسی جدید است.در این مقاله، دیدگاهی خاص که از منظر پدیدارشناسی به این موضوع نظر میکند،به اجمال توصیف میشود.ازاینرو در این مقاله از اثر هنری،رابطهء اثر هنری و ابژهء زیباییشناسیک؛و هستی ابژهء زیباییشناسیک سخن میرود.قایل شدن به هستی،و لذا حقیقت،برای ابژهء هنری به خودی خود واجد یک«خواست بودن»است که فی نفسه بودن ابژه بر آن مبتنی است.اگر ابژهء زیباییشناسیک یک«خواست بودن»دارد،ازآنروست که بودن مربوط به این ابژه هست.اما این«هستی»،آنچنان هستیای نیست که فراتر از«داده»باشد.این دادگی،در عین حال،یک حضور است و همین حضور ابژهء زیباییشناسیک است که حقیقت ابژهء زیباییشناسیک را در بردارد.تحلیل پدیدارشناسیک ابژهء زیباییشناسیک،تنها از طریق تحلیل اثر هنری میسر است؛و به همین سیاق هستیشناسی ابژهء زیباییشناسیک نیز در گرو هستیشناسی اثر هنری است.
خلاصه ماشینی:
"اما از آنجا که بنا به این دیدگاه ابژهء زیباییشناسیک همان اثر هنری است و تفاوت آن دو تنها در نحوهء ادراک است،لذا نخست از مقومات اثر هنری بحث کوتاهی میرود و آنگاه تلقی این دیدگاه در خصوص ابژهء زیباییشناسیک و هستی آن بیان میشود.
قوت بیان تحلیل به ابژه این توان را میدهد که در درون خود شبه سوژه باشد؛زیرا چنانکه گذشت،اثر هنری در درون خود ژرفایی دارد که برای ناظر اثر هنری که با ادراک حسی به اثر هنری راه یافته،ظهور میکند.
(155 این ویژگی از ابژه زیباییشناسیک جدا نمیشود و لذا برای ظهور اثر هنری لازم است: «وجود اثر هنری خود را تنها از طریق حضور محسوسش که به ما اجازه میدهد تا آن را به عنوان ابژهء زیباییشناسیک ادراک کنیم،عرضه میدارد» .
به همین دلیل دوفران ابژه زیباییشناسیک را به نحو استعاری«شبه سوژه»9مینامد؛زیرا زمان و مکانی درونی آنند(همانند سوژه)و همچنانکه سوژهء عالم خود را زمانی-مکانی مییابد،عالم ابژهء هنری نیز زمانی-مکانی است.
اما آیا این به آن معنی است که ابژهء زیباییشناسیک واقعیت عقلانی دارد یا آنکه واقعیت آن روانی است؟چنانکه دوفران گفته است،«یک زیباییشناسی که دقیقا و صرفا ضد روانشناسانه باشد،مشکل را برطرف نمیکند»؛ .
خیال«عبارت است از کل آگاهی از آن حیث که آزادی خود را تحقق میبخشد»یعنی از آن حیث که از واقعیت فراتر میرود و آن را جعل میکند (sartre:243) به نظر سارتر،تنها در حضور اثر هنری است که ابژهء زیباییشناسیک ظهور میکند.
تنها به این معنی است که میتوان ابژهء زیباییشناسیک را یک ابژهء ایدهآل دانست،یعنی ابژهای که از هرگونه تجلی و ظهور خود متمایز است Ibid:215-) ."