چکیده:
ایبسن در نمایشنامه های دشمن مردم، مرغابی وحشی و روسمرسهولم با تاکید بر گفتمان روشنگری به ساختار، چهره ها و درونمایه آن ها سامان می دهد. این گفتار روسمرسهولم را از جنبه های شک ایبسن به ذهنیت گرایی، تاریخی گری و قهرمان پروری/ دوران سازی روشنگران بررسی می کند. همچنین، نویسنده پیدایش گروتسک (grotesque) یا قناس در این اثر را پیکانی می داند که هم روشنگران و هم خود ایبسن را نشانه می رود.
خلاصه ماشینی:
"اما شیلر، همانند دیگر اندیشمندان دورهء روشنگری که شناخت را بر شالودهء دو رستگی استوار کرده بودند،نخست میان طبیعت و فرهنگ تمایز قایل میشود و سپس میگوید در میان ما شکاف بین این دو بیشتر شده است و نتیجه آن آشفتگی«وحدت درونی طبیعت آدمی است»(همان: 33).
اما اگر جنبهء استعاری حضور ربکا،یعنی آمدن او از شمالیترین نقطهء نروژ،را در نظر داشته باشیم،انگار ایبسن بخواهد با این اعتراف دردناک ربکا به نابجایی آن جنبههای شور عشقورزی رها از قید و بندهای پیش از نفوذ مسیحیت اشاره کند؛شوری که اینک در بافت مسیحیتی خشکه مقدس در وجود او پژمرده است.
این سخن روسمر یادآور اعتراف ایبسن به تئودور کاسپاری است که درست پس از انتشار مرغابی وحشی بر زبان آورد:«من معیارهای جهان شمول را خیلی وقت است که کنار گذاشتهام،چون به درستی به کار بستن آنها اعتقادی ندارم.
علاقهء برندل به زبانشناسی،فقه اللغه و مباحثه،شهوتش دربارهء سخنرانی و خطابه که در متن با آوردن آمیزهای از کلمات بیگانه آمده است،سرزده آمدنهای او در هر دو پرده اول و چهارم که میتوانند نقیضهء مباحثههایی باشند که در بازار (theatron) یونان باستان میان آدمها از جاهای مختلف و با زبانهای مختلف درمیگرفت،دورهگرد بودن او به عنوان هنرپیشه-خنیاگر-روسمر خیال میکند برندل در«یک گروه بازیگری»(همان:62) مشغول است-شیوهء سخن گفتن مطنطن او که واژگون سبک سخنوران کار کشته است،همهء اینها نشانگر این نکتهاند که او تقلید مضحکی از فیلسوفان یونان باستان یا دقیقتر بگوییم، واژگونهء سقراط است."