خلاصه ماشینی:
"کم ظرفانی که در شعاع آفتاب فضل وهنرش بافته های خویش را حقیر و بی مقدار مییافتند، دست در دست کژاندیشانی که مدح عترت نبوی صلی الله علیه و آله و سلم ودفاع مستدل وی از مرام علوی علیه السلام را در پیشانی شاهنامه بر نمیتافتند، رأی محمود را زدند(1) ودر نتیجه محمود، که زیر فشار شدید آل عباس«انگشت در جهان کرده بود وقرمطی [بخوانید: شیعی[ میجست تا گرفته وبردار کشد»(2)، شصت هزار زر معهود را به نشانه تحقیر کار شاعر وتوهین به مرام وی به یک دهم تا یک سی ام (20 تا 60هزار درم،بنابر اختلاف اقوال) تقلیل داد؛ وبالأخره، خاطره روزی که درمهای اعطایی محمود در گرمابه به دست وی رسید و او نیز به منظور تحقیر گنج سلطان ودستگاه بی دانش وی همه آن درمهارا، که البته کم نبود وبار سه فیل بود، میان گرمابه بان ونوشابه فروش سرحمام تقسیم کرد!(3) یعنی که، سلطان وگنج ودستگاه وی _______________________________ 1 ر.
) گذرانده بود؛ اما اینک، در برف ریز پیری، خود درگیر رزمی بس سخت تر از آن همه شده بود:رزمی که در یک سوی آن محمود ایستاده بود؛ «بزرگترین مرد جهان»(1)، سلطانی که قلمرو حکومتش هنگام مرگ «از مرزهای آذربایجان وکردستان تا بخش علیای دریای گنگ هند در مشرق، و از خوارزم در آسیای میانه تا کرانه های اقیانوس هند امتداد داشت و از روزهای نخست خلافت عباسی تا زمان فرمانروایی» او «چنین مجموعه پهناوری از سرزمینهای گوناگون به دست یک تن اداره نشده بود»!(2) وتازه در پی آن بود که عراق ومصر را نیز همچون ری از سلطه شیعیان بپیراید؛(3) ودر سوی دیگر، فردوسی قرار داشت؛ پیرمردی فقیر وخمیده قامت وکمسوی چشم وداغ جوان دیده که در سراشیبی عمر، جز طبعی آتشین وقلبی سرشار از عشق وایمان به آل رسول صلی الله علیه و آله و سلم، هیچ نداشت."